نگاهى بهاژدها دراستوره هایایرانی
واژه ی «اژدها» که در فارسى صورت هایى دیگری چون اژدر، اژدرها و اژدهاک دارد به معنى «مارى باشد بس بزرگ، با دهان فراخ و گشاده و کنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز گویند و پادشاه ظالم و ضحاک ماران را هم گفتهاند» (۱) و لقب ضحاک نیز هست؛ چنانکه خاقانى گوید:
در دل غم اژدها نیارم / کافریدونى درفش دارم
و نیز «اژدها» نوعى آتش بازى است، وحید در تعریف آتش باز گوید:
چون آن پر فسون برد افسون به کار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
حکیم اسدى در تعریف «اژدها» گوید:
سرش پیسه، از موى چون کوه تن/ چو دودش دم و همچو دوزخ، دهن
دو چشم کبودش فروزان ز تاب / چو دو آینه، از تف آفتاب
زبانش چو دیو سیه، سرنگون / که در دم ز غازى سر آرد برون
ز دنبال او، دشت هر جاى جوى / بهر جوى در، رودى از زهر اوى
چو بر کوه سودى، تن سنگ رنگ / به فرسنگ رفتى چکاچاک سنگ (۲)
در «فرهنگ جهانگیرى» آمده است که اژدها چهار معنى دارد:
«اول، مارى باشد بس بزرگ و عظیمالجثه و آن را به سبب عظم جثه به صیغه جمع آوردهاند.
دوم، شجاع و دلاور و خشمگین بود:
شه چو بر رهگذر بلا را دید/ اژدها شد چو اژدها را دید
سوم، حکیم فردوسى در شاهنامه به معنى پادشاهان ظالم عمومن، و به معنى ضحاک خصوصن، آورد، چنانکه گفته:
بدانست کان خانه اژدهاست / که جاى بزرگى و جاى بلاست
چهارم، علم اژدها پیکر را نامند، سیف اسفرنگى راست:
در سایه اژدها رایت / روید به دل گیاه ارقم» (۳)
«اژى» در اوستا و «اهى» در سنسکریت به معنى مار است که گاهى با صفت «اودر و تهراس» (Udaro-thrasa) آورده شده، یعنى «به روى شکم رونده»، و گاهى با صفت «زودْ خزنده و تندْ رونده یا چست و چابک». در گزارش پهلوى اوستا (=زند) اژی، «شپاک» شده و در توضیح آمده: مار شپاک. همین واژه در فارسی، «شیبا» شده است؛ چنانکه «فخرالدین گرگانى» در منظومهى «ویس و رامین» گوید:
سر دیوار او پر مار شیبا / جهان از زخم آنها ناشکیبا
«اژی» در اوستا چندین بار با واژه «دهاک» آمده است و ترکیب «اژى دهاک» همان است که در استوره های ایرانى «ضحاک» شده است و به معنى مار و اژدها نیز به کار رفته است و در فارسى درى «اژدهاک»، هم به معنى اژدها و هم به معنى ضحاک آمده است. عبدالقادر نائینى گفته:
جمشید تاجدار به یک اره سر برید ده آک اژدهاک، اسیر دو مار کرد
و «اژىدهاک»، ترکیبى است از «اژی» + «دهاک»: به معنى «اژدهاى نیشزننده و گزند رساننده» و بنابراین آن چه در برهان آمده همان «ضحاک ماران» است؛ و از آن جا که این کلمه با خوى ستمکارانه اژىدهاک یا ضحاک به خوبى سازگار است، بر وى نیز نهاده شده است.
اژدها در اوستا از آفریده های اهریمنى است که پس از آن که اهورامزدا نخستین کشور را– که «آریاویج» بود– آفرید، اهریمن نیز اژى (:مار) را بیافرید که موجودى بسیار قوىپنجه و گزندآور بود و فریدون او را کشت: «فریدون، کسى که زد (=کشت) اژدهاى سه پوزه، سه کله، شش چشم، هزار چستى، دارنده دیو دروغ، زورمندترین دروغى که اهریمن ساخت بر ضد جهان خاکى از براى مرگ جهان راستى...» (۴)
در «ریگ ودا»، این جانور سه پوزه، سه کله، شش چشم و با هزار چستى و چالاکى به صورت موجودى سه سر درمىآید که به دست «ایندره» (Indra) کشته مىشود. «جى.سى. کویاجى» (J.C. Coyajee) مىنویسد:
«در ایران باستان، افسانههاى بدیعى دربارهى اژدها وجود داشته است. آیین نبرد میان اهى (Ahi) با وریتره (Varitra) و با ایندره به شکل گسترده ای در میان قوم های هندوایرانى رایج بوده، اما در حالى که در سرزمین هایى چون هند، چین و بابل اژدها نماد خشکسالى و تاریکى و سیل هاى ویرانگر بود، در ایران مظهر شرارت و رذیلت هاى اخلاقى به شمار مى رفت. در اوستا، داستان هاى فراوان دربارهى اژدها وجود دارد که به آسانى مىتوانستهاند آن ها را به یک شخصیت تاریخى که مورد تنفر بوده و نامى همانند اژىدهاک داشته، نسبت دهند...» (۵)
بنا به عقیدهى «کریستین سن»، افسانه ی ضحاک و فریدون، که بر او چیره مىشود، مانند داستان جم، به عصر هندوایرانى مىرسد. گرشاسپ نیز اژدهاى شاخ دار را– که قاتل برادرش بود– بزد، او که اسبان و مردان را مىاوبارید، اژدهاى زهرآگین زردگون/ که از او زهر بر هوا مىپاشید/ زهر زرد به بالاى یک ارش/ که بر پشت او گرشاسپ، به نیمروز/ خورشت خود را در دیگى آهنین پخت،/ آن زیانکار، از گرما تفته/ و از زیر دیگ برجست آب جوشان فروریخت/ گرشاسپ نریمان هراسید/ خود را به کنار کشید. (۶)
از جانور شاخ دارى که به دست «گرشاسپ» کشته مىشود، در «زامیادیشت» نیز سخن رفته است. در بخش بیستم کتاب «صد در» از اژدهاى بسیار بزرگى سخن مىرود که اسب و آدم و دیگر جان داران را، با نفس، مى کشد و فرو مىبرد و گرشاسپ آن را مىکشد و مردم را از گزندش رهایى مىبخشد.
«آن چه مسلم است، این است که از اژىدهاک در اوستا به عنوان «شاه» ذکر نرفته است، بلکه از او به عنوان اژدهایى که به نابود کردن مردم و آن چه بر زمین است، آمده و به عنوان قوىترین دروغى که اهریمن بر ضد جهان مادى آفریده، یاد شده است. البته، این اژدهاى اوستا قادر است، مانند مردم، ایزدان را نیایش کند، براى آن ها قربانى کند و از ایشان پیروزى در نبرد را بخواهد؛ ولى در اوستاى موجود سخنى از نشستن او به جاى جمشید و حتا سخنى از این نیست که او فرمان رواى جهان بوده و فریدون سلطنت را از دست او به در آورده است...» (۷)
مىتوان گمان برد که ضحاک، در اوستا، دقیقن اژدهاى هولناکی است که مانند برابر خود در وداها، «ویشوه روپه» (Visvarupa) سه سر، گاوها را مىدزدد؛ اما در ادبیات پهلوى، او مردى است تازى که به ایران مىتازد، بر جمشید چیره مىشود و پس از هزار سال سلطنت بد، سرانجام از فریدون شکست مىخورد و به دست وى در کوه دماوند زندانى مىشود و در پایان جهان از بند رها مىگردد و به نابودى جهان دست مىبرد و آن گاه گرشاسپ او را از میان برمىدارد.
یکى از مشخصه های استوره های آریایى آن است که پهلوان در یکى از ماجراهاى خود با اژدها رو به رو مىشود و به پیکار مىپردازد و این امر به صورت بخشی از حماسههاى پهلوانى در آمده است؛ مثلن، «ایندره» با «ورتره» (Vrtra)– که اژدهاى بازدارندهى آب هاست– مىجنگد و گاوهاى ابر را آزاد مىکند. «فریدون» با اژدهاى سه سر (=ضحاک) نبرد مىکند و خواهران جمشید را رها مىسازد؛ گرشاسپ با اژدها مىجنگد و آب ها را آزاد مىکند؛ «رستم» با اژدهایى نبرد مىکند؛ گرشاسب با اژدهایى در روم مىجنگد؛ اسفندیار با اژدهایى در توران زمین و اردشیر با «هفتواد» که نوعى اژدهاست مىجنگد...
در استوره های یونانى نیز از اژدهایى نشان مىیابیم به نام «اکیون» (Echion). همچنین مىبینیم که «کادموس»، در هنگام بناى شهر «تب»، اژدهایى را کشت و دندان هاى او را در زمین کاشت. از این دندان ها مردانى پدید آمدند که به کشتار یکدیگر پرداختند و... (۸)
اژدها در افسانهپردازى سراسر جهان به جز چین– که در آن جا موجودى مسالمتجوست– نمودار نیروهاى پلید و ناپاک است. آب را از بارور کردن باز مىدارد و مىخواهد خورشید و ماه را فرو برد. بنابراین، براى این که جهان بماند، باید اژدها نابود شود. این مفهوم استوره ای اژدها به عنوان نیروى اصلى اهریمن و دشمن آفرینش، در دین ها و ادبیات گوناگون پیدا شده است؛ و به یارى دانش جانورشناسى و باستانشناسى و نیز حفاری هاى بىشمار، امروزه مىدانیم که اژدهایان نه تنها مفهومى استوره ای و افسانهاى نبودند، بلکه واقعن وجود داشتند. سوسماران و دایناسورها، که پیش از تاریخ بودند، درست به اژدها مىمانستند. افسانههاى اژدهایان، بازتاب تیره و تار دیدارهاى پیش از تاریخ آدمیان است با جانوران فوق طبیعى و شریر روزگار کهن که در مرداب ها زندگى مىکردند و تخم مىگذاشتند.
در هند، «ایندرا» بود که «ورثرغن» (اژدهاکش) نام داشت. در بابل، «مردوک» بود که «تیامت» را کشت. در یونان باستان، «زئوس»– خداى برین– «تیفون» را مىکشد و «آپولو» اژدهاى زمین (پیتون) را و «کادموس» و «برسیوس» با اژدها نبرد مىکنند. در «مکاشفه یوحنا»، شرح مفصلى هست از اژدهایى که در آخرالزمان به دست «میکائیل»– فرشتهى مقرب– نابود خواهد شد. به او در این جا «اژدهاى بزرگ»، «مار پیر»، «دیو» و «شیطان» نام داده شده است.(۹)
«مسعودى»، در «مروج الذهب»، برداشت همزمانان و گذشتگان خود را از اژدها چنین بیان مىکند: «دریاى اقوام عجم، اژدها فراوان دارد، به دریاى روم نیز اژدها فراوان است... به دریاى حبشى و در همه خلیجهاى آن اژدها نیست و بیش تر در حدود دریاى اقیانوس نمودار مىشود.» آن گاه تصوراتى را که قدما درباره ی اژدها داشتند، چنین بیان مىدارد: «بعضى برآنند که اژدها بادى سیاه است که در قعر دریاست و چون به هوا مىرسد، مانند طوفان به طرف ابرها مىرود. مردم چنان پندارند که مارهاى سیاه است که از دریا برآمده است. بعضى دیگر گفتهاند اژدها جنبندهاى است که در قعر دریا به وجود مىآید و بزرگ مىشود و حیوانات دریا را آزار مىکند و خداوند، ابر و فرشتگان را مىفرستد تا آن را از میان حیوان دریا بیرون آرند و به شکل مارى سیاه است که برق و صدایى دارد و دم آن به هر بناى بزرگ یا درخت یا کوهى رسد، آن را در هم کوبد، گاه باشد که تنفس کند و درخت تنومند را بسوزد.»
اژدها، در ادبیات ملت های گوناگون، به معنى و نماد اقتدار، هرج و مرج، ابر، ظلم، استبداد، خشکى و بىبارانى، دشمن حقیقت، بت پرستى، جهل، دزدى دریایى و نیز نخستین دریا، باران و آب به کار رفته است.
اژدها هیولایى است که عمومن به شکل خزندهاى بال دار و بزرگ توصیف مىشود؛ بر فرق سرش برجستگى بهسان تاج خروس هست و چنگال هایى دهشتناک دارد و از دهانش آتش بیرون مىجهد. اژدها به عنوان تجسّمى از اصل شر، همچنین به عنوان غاصب و محتکر آب، همگان را مىترساند و به عنوان خداى زمین و سرور دنیاى زیرزمینى و نگهبان گنجینهها، مورد پرستش قرار مىگرفت و گاهى در برکهاى که درخت دانش یا حیات بر آن سایه افکنده، ساکن بود و نگهبانى آن درخت را داشت.
در افسانهها آمده است که Kadmos و همراهانش اژدهایى را به آسمان پرتاب کردند که به صورت فلکى ثعبان درآمد که ستاره قطبى را در بر گرفت. (۱۰) در فارسى نام این صورت فلکى «تنین»، «هستبهر»، یا «هشتبهر» و همان است که در باورهاى عامیانه هندوایرانى ماه و خورشید به هنگام گرفتگى به کام او مىروند:
بر قمر نور پاش رویش به / چون قمر را سیه کند تنین (سنایى)
نمود اندر شمال خویش تنین / به گرد قطب دنبالش چو پرچین
اگرچه طبیعت اژدها خشن و بىرحم است، ولى جواهرات گوهرهاى شبچراغ را دوست دارد و به همین جهت در بسیارى از افسانهها، علاقهى این موجود به گنج و حفاظت از جواهرات، دیده می شود، چنانکه عطار گوید:
گنج معنى دارى و گنج تو جاى اژدهاست / نقش ایزد را ندارى، نقش تو نقش آزر است
چون نیست رنج پاى به گنجت درون شدن / بى رنج تب گذار در این گنج اژدها
نظامى نیز گفته است:
سپهر اژدهایى است با هفت سر / به زخمى که اندازد از مه سپر (اقبال نامه)
شد آورد شاه نظر بسته را / مهى از دم اژدها رسته را (همان)
به تیغ افسر و گاه خواهم گرفت/ بدین اژدها، ماه خواهم گرفت (شرف نامه)
گفت: مه را به اژدها دادم / کشتم از رشک، خون بها دادم (هفت پیکر)
دید دودى چو اژدهاى سیاه / سر بر آورده در گرفتن ماه (همان)
تاج مه در میان، دو شیر سیاه / چون به کام دو اژدها، یک ماه (همان)
- - -
پى نوشت ها:
۱- محمدحسین، خلف تبریزى، برهان قاطع. به کوشش دکتر معین، تهران، ۱۳۳۰.
۲- محمدپادشاه، آنندراج. به کوشش دکتر دبیرسیاقى، تهران، ۱۳۳۵.
۳- به مناسبت نقش اژدها بر رایت و درفش:
گشاده دهان اژدهاى علم / که شیر فلک را درآرد به دم
۴- پورداوود، یسنا. جلد اول، برگ ۱۶۳.
۵- جى.سى. کویاجى، آیینها و افسانههاى ایران و چین باستان. ترجمه ی جلیل دوستخواه، تهران، ۱۳۵۳، برگ ۷۷. همچنین ر.ک مهرداد بهار، استوره های ایران. برگ ۵۰.
۶- کرسیتن سن، کارنامه شاهان. برگ ۹. همچنین مهرداد بهار، پژوهشى در استوره های ایران، که حکایتى مانند این را از یشت ۱۹ نقل مىکند.
۷- بهار، مهرداد، پژوهشى در استوره های ایران. برگ ۱۵۳، تهران، ۱۳۶۲.
۸- گریمال، پیر، فرهنگ استوره های ایران و روم. ترجمهى بهمنش، جلد اول، برگ های ۱۵۱ و ۲۶۹، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۶.
۹- پروفسور هلمهارت کانوس کرده، مقاله «فردوسى و اسکندر، استوره و تاریخ در حماسه ملى ایران، فردوسى و ادبیات حماسى»، برگ ۱۵۸، تهران، ۱۳۵۵.
۱۰- Dictionary of Mythology, Folklore and Jobes Symboles, 1962, New york, p.p 467
از: مقاله ی «نگاهى به استوره های ایران» از کتاب «اژدها در استوره ها»، نوشته شده در روزنامه ی اطلاعات، ۲۴ تیر ماه ۱۳۸۳، برگ ۶
اریاادیب