Quantcast
Channel: forex
Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

تأثیر خواب و رؤیا بر تحول عرفا

$
0
0

تأثیر خواب و رؤیا بر تحول عرفا

چکیده
تحول یعنی دگرگون شدن و تغییر که از عالم عناصر- آب و خاک و آتش و باد- آغاز می‌شود و به انسان، که مرتبة کمال حیات حیوانی است، می‌انجامد.
هر تحول به انگیز‌ه‌ای نیاز دارد که انسان را به خوبی سوق می‌دهد. این مقاله به تأثیر خواب و رویا بر متحول شدن چند تن از عرفا و بزرگان می‌پردازد.
یکی از انگیزه‌های تحول، خواب و رویاست؛ انسان با دیدن خوابی ناگهان متحول می‌شود و زندگی دوباره‌ای را آغاز می‌کند. خواب و رویا می‌تواند پل ارتباطی انسان با گذشتگان و آیندگان باشد
 
کلیدواژه: خواب و رویا، تحول، عرفا
 
معنای واژه تحول
واژة تحول در لغت به معنای گشتن، گردیدن، دیگرگون شدن، جا به جا شدن و تغییر آمده است و از ریشة آن واژه‌های «تحویل، تحویلات، تحویل دادن، تحویل شدن و تحویل کردن» را داریم. (معین، 1371:فرهنگ فارسی)
 
علت متحول شدن
طبق آیه «و لَقَد کرمَنا بنی آدَمَ و حَمَلنا هُم فی البرَ وَ البحَر وَ رَزَقناهُم مِنَ الطیباتِ و فَضَلناهُم علی کثیرِ مِمَن خَلَقنا تفضیلاً. سوره اسرا. آیه 70» انسان موجودی است کرامت یافته، با فطرت پاک الهی و سرشته شده با مکارم اخلاقی و خرد متعالی.
این خلیفة حق بر روی زمین، ظرفیت و نیروی رشد و شکوفایی فوق‌العاد‌ه‌ای دارد که در پرتو آن، می‌تواند زندگی شکوهمندی را تجربه کند و هویت انسانی و الهی خود را بروز دهد. انسان در طول زندگی خویش با کمی تأمل در می‌یابد که همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است.
او نیز در زندگی به جرقه‌ای نیاز دارد که روح و زندگی‌اش را متحول سازد و دگرگونی‌ای بزرگ در او ایجاد کند. در این صورت، او وارد مرحلة جدیدی به نام «خودسازی» می‌شود.
عرفا نظیر دیگر انسانها در زندگی به دنبال انگیزه‌هایی بوده‌اند که متحول شوند و به اوج قلة انسانیت، که خداوند بر ایشان در نظر گرفته بود، برسند. انگیزه‌های تحول عرفا متفاوت است. گروهی با دعای مادر متحول شده‌اند. گروهی با دیدن یک صحنة عبرت‌آموز، گروهی با شنیدن آیه‌ای از قرآن، گروهی با احترام به نام خدا، گروهی با شنیدن ندایی در درون خود و گروهی نیز با دیدن خوابی ناگهانی تحول یافته در زمرة مردان حق در آمده‌اند. این گروه از عرفا به خوابشان اهمیت داده و آن را انگیزه‌ای دانسته‌اند برای اینکه به خداوند نزدیک‌تر شوند.
 
تعریف خواب و رؤیا
خواب نوعی است از انواع کرامات و حقیقت خواب خاطری بود که به دل در آید و احوالی که صورت بندد اندر و هم و چون در خواب مستغرق نشود جمله حس، صورت بندد آدمی را به وقت بیداری که گویی آن خواب به حقیقت دیده است و آن تصویری باشد و اوهامی که در دل ایشان قرار گرفته باشد، چون حس از ایشان زایل شود، آن وهم مجرد گردد از معلومات که بحس و ضرورت بوده آن وقت آن حالت بر مرد قوی گرددو ظاهر شود. چون بیدار شود آن حال که تصور کرده است آن را، ضعیف نماید به اضافه حال حس در مشاهدات و حصول علم ضروری. (فروزانفر، 1345: 697-698).
رویا تجربة افکار، تصاویر یا احساساتی است که هنگام خواب انجام می‌پذیرد و ممکن است شامل اتفاقات عادی و روزمره یا عجیب و غریب شود. انسان‌ها در طول تاریخ برای رویا اهمیت قایل بوده‌اند. عده‌ای آن را پنجره‌ای به سمت مقدسات، گذشته، آینده و یا دنیای مردگان در نظر گرفته و عده‌ای دیگر پاسخ پرسش‌هایشان را در آن یافته‌اند. بعضی از هنرمندان نیز ایده‌های هنری نوینی از خواب دریافت کرده‌اند.
خواب یکی از راه‌های ارتباط انسان با عالم غیب است؛ زیرا در عالم خواب، روح به اقتضای قوانین و سنن حاکم بر آن، از بدن مادی خود جدا شده، با توجه به عالم غیب، حقایقی را مشاهده می‌کند. در خواب،‌ گیرنده و دریافت کننده حقایق، «نفس و روح» انسان است. (طباطبایی:269)
 
تأثیر خواب و رؤیا بر تحول عرفا
اعتقاد به خواب و نقل رویاهای شگفت‌انگیز از غرایب کار عرفاست. بعضی از عرفا مدعی بوده‌اند که در خواب چنین و چنان دیده‌اند و وقتی هم بیدار شده‌اند، آثاری از آن وقایع را به عیان دیده‌اند. چنان‌که ابوبکر کتانی در خواب دیده که همراه علی بن ابی طالب به کوه ابوقبیس رفته است و وقتی چشم گشوده، خود را بالای کوه دیده است. صوفیه مکرر ادعا کرده‌اند که در خواب چیزی به آن‌ها گفته شده است و در بیداری آن را بر صحیفه‌ای نوشته نزدیک خود دیده‌اند. (زرین‌کوب، 1378: 152-153)
اعتقاد به خواب و رویا در میان عارفان از گذشته به چشم می‌خورد. برخی از آنان با دیدن خوابی متحول شده‌اند و زندگی روزمره‌شان را کنار گذاشته و به مرحلة جدیدی از زندگی قدم گذاشته‌اند.
این اعتقاد تنها در بین عرفا وجود نداشته است. بسیاری از انسانهای دیگر هم با خوابی که می‌دیده‌اند شرایط زندگی خود را دگرگون می‌ساخته‌اند. در میان شاعران نیز افرادی بوده‌اند که با دیدن خوابی ناگهان متحول شده‌ و در راه حق قدم نهاده‌اند. از شاعران می‌توان به ناصر خسرو قبادیانی اشاره کرد که در چهل سالگی با دیدن خوابی ناگهان دیار خویش را ترک کرد و با پا گذاشتن روی نفسانیات خود، حجت خراسان لقب گرفت و به بالاترین درجه در مذهب اسماعیلیان رسید.
ناصر خسرو از خاندان محتشم بلخ بود و از کودکی به دربار سلاطین راه یافته و به مراتب عالی رسیده بود. او در 40 سالگی با دیدن خوابی که راه قبله را به او نشان می‌داد،‌ عازم سفر به خانة خدا شد و از دسنگاه‌ها ومقام‌های دولتی کناره گرفت. او به دنبال خوابی که دید، دچار تغییر حال شد و در پی درک حقایق رفت و بر آن شد که پاسخ سؤالات خویش را بیابد اما به هر سو که می‌رفت، کسی را لایق پاسخ‌گویی به سوالاتش نمی‌دید تا اینکه در سفری با اسماعیلیه آشنا شد.
در خواب کسی او را به سمت قبله هدایت نمود و بعد از آن، ناصر خسرو سفر هفت سالة خود را آغاز کرد.
در مقدمة سفرنامه چنین آمده است که: «من در جوز جان بودم. یک ماه پیوسته شراب می‌نوشیدم تا یک شب در خواب دیدم که یک نفر به من می‌گوید: چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند. اگر بهوش باشی بهتر.»
من جواب گفتم که «حکما جز این چیزی نتوانست ساخت که اندوه دنیا کم کند.» جواب داد: «در بیخودی و بیهوشی و رهنمون باشد،‌ بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید».
گفتم که: «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد.» پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم آن را تمام بر یادم بود،‌بر من کار کرد. با خود گفتم که: «از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم.» (ناصر خسرو، 1335: 1-2)
گروهی از عرفا نیز بر اساس خوابی که دیده‌اند،‌ متحول شده‌اند. سر از پا نشناخته‌ عاشقانه سوی معبود به پرواز در آمده و هستی خویش را فدای نام معبود و معشوق کرده‌اند عارفانی نظیر یوسف بن الحسین، ابو حنیفه، جنید بغدادی و ابن عربی.
یوسف بن الحسین از مشایخ برجستة نیمه دوم قرن سوم هجری به انواع علوم ظاهر و باطن و معارف، آشنایی داشت و صحبت مشایخ بزرگ را درک کرده بود. او از رفیقان ابو سعید خراز و مرید ذوالنون مصری بود. عمری طولانی داشتت و در کارش بسیار جدی بود. او بزرگ زاده شهر ری بود و در آنجا مجلس می‌گفت. (عطار نیشابوری، 333:1384)
انگیزة تحول یوسف بن الحسین، خوابی بود که دید و این خواب او را دگرگون ساخت. دربارة تحول او چنین آورده‌اند که دختر امیر عرب چون او را بدید، برافروخته شد کع عظیم صاحب جمال بود. دختر فرصت جست و خود را پیش او انداخت. او بلرزید و آنجا رها کرد و به قبیله‌ای دورتر رفت و آن شب نخفت، همه شب سر بر زانو نهاده بود و در خواب شد. موضعی که مثل آن ندیده بود، بدید و جمعی سبزپوشان گرد آمدند، و یکی بر تخت نشسته، پادشاه وار. یوسف آرزو کرد که بداند ایشان کیان‌اند. خود را به نزدیک ایشان افکند. ایشان او را راه بدادند و تعظیم کردند. پرسید که «شما کیان‌اید؟». خود را به نزدیک ایشان افکند. ایشان او را راه بدادند و تعظیم کردند. پرسید که «شما کیان‌اید؟» گفتند: «فرشتگانیم. و این که بر تخت نشسته است، یوسف پیغمبر است. به زیارت یوسف بن الحسین آمده است.» گفت: مرا گریه آمد که: «من که باشم که پیغمبر خدای به پرستش من آید؟» در این بودم که یوسف- علیه السلام- از تخت فرود آمد و مرا در کنار گرفت و بر تخت نشاند. گفتم: «یا نبی الله! من که باشم با من این لطف کنی؟» گفت: «در آن ساعت که آن دختر صاحب جمال خود را پیش تو انداخت و تو خود را به حق تعالی می‌سپردی و پناه بدو می‌جستی،‌ حق تعالی تو را بر من و ملائکه عرضه کرد و جلوه فرمود: گفت: بنگر ای یوسف! تو آن یوسفی که قصد کردی به زلیخا تا دفع کنی او را. و او آن یوسف است که قصد نکرد به دختر شاه عرب و بگریخت. مرا با این فرشتگان به زیارت تو فرستاده و بشارت داد که تو از گزیدگان حقی. پس گفت: «در هر عهدی نشانه‌یی باشد ودر این عهد، نشانه ذوالنون مصری است و نام اعظم، او داند. پیش او رو.» (عطار نیشابوری، 1384: 333-334)
عارفی دیگر که بر اثر خواب متحول شد، جنید بغدادی است. جنید، از عرفای قرن سوم هجری، از همان کودکی در ریاضت نفس به سر می‌برد؛ به طوری که در هفت سالگی به حج رفت و مسائل بسیاری را می‌دانست. دربارة تحول او آمده است که ابتدا از برگزاری جلسات وعظ و تذکیر ابا داشت و خواهش مریدان را نمی‌پذیرفت. می‌گفت که تا «سری سقطی» زنده باشد، من وعظ نمی‌گویم. پافشاری دایی‌اش، سری سقطی، نیز در این مورد سودی نبخشید، تا اینکه شبی خواب دید که رسول اکرم(ص) او را به وعظ سفارش می‌کند. بر اثر این خواب از آن پس مجلس می‌گفت. (گروهی از مؤلفان، 77:1384)
ابت عربی نیز عارفی است که اعتقاد دارد کتابی که نوشته، فصوص الحکم،‌ املای رسول خداست. او از سر یقین اعتقاد دارد در رؤیایی که در سال 627 هجری قمری در دمشق دیده، پیامبر اکرم این کتاب را بر او املا کرده و کار او در این میانه تنها این بوده که مکاشفه‌ای را که با پیامبر داشته، ترجمه کرده است.
ابو حنیفه نیز بر اثر خوابی که دید، ناگهان متحول شد و به حلقة عاشقان الهی در آمد.
او در ریاضت و مجاهده نظیر نداشت و در اصول طریقت و فروع شریعت به درجة والایی رسیده بود. بسیاری از مشایخ را دیده و با امام صادق(ع) هم‌صحبت شده بود. ابو حنیفه در ابتدای کار قصد گوشه نشینی داشت و می‌خواست از مردم کناره بگیرد و به عبادت مشغول شود تا شبی در خواب دید که استخوان‌های پیغمبر- علیه السلام- گرد می‌آورد و بعضی را از بعضی جدا می‌کرد. از هیبت این بیدار شد و از یکی از اصحاب ابت سیرین پرسید. گفت: تو در علم پیغمبر و حفظ سنت او به درجه‌ای بزرگ رسی. چنان که در آن متصرف شوی و صحیح از سقیم جدا کنی. (عطار نیشابوری،‌1384: 208-209)
بعد از این خواب، منصور که خلیفة زمان بود،‌ خواست او را قاضی کند اما او خودش را به دیوانگی زد و گفت من نمی‌توانم شغل قضاوت را بر عهده بگیرم و سرانجام در 150 هجری قمری وفات یافت.
گروهی از عرفا بعد از مرگشان به خواب عده‌ای دیگر می‌آمدند و آن‌ها را از وضعشان با خبر می‌کردند. تعداد زیادی از این واقعه‌ها در تذکره الاولیا آمده است؛ از جمله:
نقل است که رابعه را به خواب دیدند. به او گفتند: «از نکیر و منکر چه خبر؟» گفت: «وقتی آن دو وارد شدند و گفتند، من ربک؟ گفتم: باز گردید و به خداوند بگویید که: با چندین هزار خلق پیرزنی را فراموش نکردی؟ من که از همة جهان تو را دارم، هرگز فراموشت نکنم تا کسی را فرستی که خدای تو کیست.» (عطار نیشابوری، 75:1384)
در جایی دیگر آمده است: سفیان ثوری را به خواب دیدند. گفتند: «خدای - عزوجل- با تو چه کرد؟ گفت: «رحمت کرد.» گفتند: «حال عبدالله مبارک چیست؟» گفت: «او از آن جمله است که روزی دوبار به حضرت حق می‌رود.»
یا دربارة معروف کرخی گفته‌اند: «سری سقطی گفت: معروف را به خواب دیدم در زیر عرش، چون یکی واله و مدهوش باشد و از حق تعالی ندا می‌رسید به فرشتگان که:«این کی است؟» گفتند: «بار خدایا! تو داناتری». فرمان آمد که معروف است که از دوستی ما واله گشته و جز به دیدار ما به هوش نیاید وجز به لقاء ما از خود خبر نیابد.
و همچنین، بزرگی حسین بن منصور حلاج را به خواب دید ایستاده، جامی در دست و سر به تن نه. گفت: این چیست؟ گفت: «او جام به دست سر بریدگان می‌دهد.»
 
نتیجه‌گیری
هر تحولی، محتاج عوامل و انگیزه‌های است. تحول تنها شامل جسم و طبیعت نمی‌شود بلکه روح انسان نیز به گونه‌ای خلق شده است که می‌تواند رشد کند، به اعلا درجة خود برسد و از فرشتگان بالاتر برود. انگیزه‌های تحول متفاوت‌اند؛ انسان باید این انگیز‌ه‌ها را بشناسد و بی توجه از کنار آن‌ها نگذرد و آن‌ها را وسیله‌ای برای پرواز به قلة انسانیت بداند. خواب می‌تواند یکی از این وسیله‌های پرواز باشد. قه قول سهراب سپهری «چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.»
 
 
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. جعفری، محمدتقی؛ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی، چاپخانة حیدربابا، 1349.
3. زرین کوب، عبدالحسین؛ ارزش میراث صوفیه، ویرایش دوم، تهران، امیرکبیر، 1378.
4. عطار نیشابوری، فریدالدین؛ تذکره الاولیاء، بررسی، تصحیح متن، توضیحات و فهارس از محمد استعلامی، چ15، تهران، تهران،‌زوار، 1384.
5. عفیفی، ابوالعلاء؛ شرحی بر قصوص الحکم: شرح و نقد اندیشة ابن عربی، مترجم: نصرالله حکمت، تهران، الهام، 1380.
6. فروزانفر، بدیع الزمان؛ ترجمة رسالة قشیریه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345.
7. قبادیانی مروزی، ابو معین حیمد الدین ناصر بن خسرو؛ سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، چ2، تهران، زوار، 1335.
8. گروهی از مؤلفان؛ به کوشش محمودرضا اسفندیار، زیر نظر نصراله پورجوادی؛ آشنایان ره عشق، مجموعه مقالاتی در معرفی شانزده عارف بزرگ، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1384.
9. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر،
 
منبع :مجلات رشد ...
معصومه صفری

Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>