Quantcast
Channel: forex
Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

نقش ادبیات در شکل­گیری شخصیت کودکان و نوجوانان با تاکید بر گرایش­های د

$
0
0

چکیده:

کودکان و نوجوانان جزء سرمایه­های ملی هر کشوری بشمار می­روند. استفاده کردن از برنامه­های رسمی و غیر رسمی در چگونگی تعلیم و تربیت آنها، سیاستهایی است که مسولان آنها را در راس برنامه­های خود قرار می­دهند. عدم پذیرش روشهای آموزش مستقیم از سوی فراگیران در اکثر مواقع، پایداری و ماندگاری بیش از حد آموزشهای غیر مستقیم موجب روی آوری کشورها به استفاده از تمام ظرفیت­های آموزش غیر مستقیم در تعلیم و تربیت کودکان شده است. ادبیات کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از ابزارهای تربیت غیر رسمی علاوه بر تامین نیازهای جسمی، روحی و عاطفی تاثیرات دیگری نیز در آنها برجای می­گذارد. استفاده از ادبیات در تقویت خواندن و نحوه بکارگیری آن در ایجاد آرامش روحی و روانی  و بکارگیری آن به عنوان وسیله­ای جهت کسب تجربیات جدید راهکارهایی است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته­اند. استفاده از ادبیات در شکل­گیری باورهای دینی در کودکان و نوجوانان بخش پایانی این نوشته را تشکیل داده است.

 

کلیدواژه­ها:

ادبیات و کودکان و نوجوانان/ ادبیات و باورهای دینی/ ادبیات و باورهای مذهبی

مقدمه:

برخی از انسان­شناسان پیشنهاد می­کنند که  بهتر است به جای "انسان اندیشه­ورز"، "انسان دینی" استفاده کنیم؛ چون علاوه بر این که حیوان هوشمندی است موجود روحانی نیز هست. تا پیش از جوامع کمونیستی، هیچ گروه انسانی بدون دین وجود نداشت هر چند که نشانه­هایی از مفهوم دین در بین جوامع کمونیستی نیز به چشم می­خورد.  با نگاهی اجمالی به تاریخ بشری، انسان خارج از فضا و حیطه­های دینی قابل تصور نیست. حتی انسان­های صد هزار سال پیش، رفتارهای پنهان دینی داشتند و  غذا و ابزار و سلاح­های جنگی را همراه اجساد مردگان خود به خاک می­سپردند و به جهان پس از مرگ اعتقاد داشتند.  به نظر می­رسد که این طرز تلقی­ها و رفتارها از آغاز تاکنون فطری بوده و انسان همیشه با جهانی پر از رمز و راز و ابهام و سوال رو به رو بوده است (ادبیات جدید، دینداری جدید: گزارشی ...، 1382، ص7).

پژوهش­های باستان­شناسی نشان می­دهد که از ابتدای خلقت انسان، دین در همه جوامع بشری وجود داشته است. تصاویر موجود بر در و دیوار غارها و اشیای بدست آمده از حفاری­ها، گواه این مدعاهاست.  رابرت هیوم[4]معتقد است که " در تاریخ بشر هرگز قبیله­ای وجود نداشته که به گونه­ای دین نداشته باشد؛ قدیمی­ترین آثار باستانی بجا مانده از بشر متمدن، نظیر آنچه در اهرام مصر یا متون اولیه وداهای هندی به چشم می­خورد، نشان می­دهد که اعتقادات، آرزوها و اعمال دینی، آشکارا وجود داشته­اند (عباسپور نوغانی، 1386، 73).

دین نقش مهمی در زندگی انسان داشته و بود و یا نبود آن، تغییرات مهمی در زندگی و نوع رفتار انسان بوجود می­آورد و حتی در جسم او نیز تاثیر می­گذارد. یونگ[5]روانشناس معروف می­گوید: " در ظرف سی سال گذشته، آدم­هایی از سراسر دنیا، با فرهنگ­های مختلف، با من مشورت کرده­اند. من صدها بیمار را معالجه کرده­ام، ولی باید بگویم در میان همه بیمارانم، بیماری ندیدم که عمده­ترین علت بیماری او، غفلت از دین به معنای عام آن نباشد. آنها بیمار شده بودند؛ چون به هیچ یک از ادیان زنده­ای که به پیروان خود، آیین زندگی را می­آموزند اعتقاد نداشتند و هیچ کدام از آنها بهبود نخواهند یافت مگر اینکه به اعتقادات مذهبی باز گردند ( نقل شده در عباسپور نوغانی، 1386، 73)

امروزه جامعة بشری از فقدان اندیشه‌های الهی رنج می‌برد. بشریت گرفتار معضلاتی است که جز با بازگشت به اصل الهی خویش، آرام نخواهد گرفت. شاید بتوان گفت که اضمحلال انسانیت در عصر حاضر، نتیجة دوری جستن او از خداست (حسن­بیگی، 1374، ص 133). در زندگی روزمره تنها احتیاجات مادی نیست که انسانها برای رفع آن در تلاش­ هستند، احتیاجات معنوی هم نیاز به بر آورده شدن دارند که ادبیات و هنر از مهمترین وسایلی هستند که آنها را ارضا می‌کنند. این احتیاجات به مرور زمان تغییر ‌یافته و به درجات بالاتر ارزش­های انسانی راه پیدا می‌کنند. برآورده ساختن این احتیاجات اساسی در سنین مختلف به شکل­های گوناگون انجام می‌پذیرد. کودک اغلب با کوچکترین احساس خطر، امنیت خاطر خویش را از دست ‌داده و به همان آسانی نیز آن را دوباره بدست می­آورد. باید برای ساختن جامعه‌ای که پایه‌های آن در دوران کودکی او گذاشته می­شود، آماده شد و در این راه هر چیزی که به نحوی روی شکل‌گیری شخصیت و روحیه کودکان تأثیر می‌گذارد باید مورد توجه و دقت نظر قرار داد.

اهمیت دوران کودکی در شکل گیری شخصیت افراد:

کودکان و نوجوانان، از سرمایه­های ملی به شمار می­آیند که در توسعه آینده هر کشوری تاثیرگذارند. توجه به آنها، سرمایه­گذاری سودمندی است که نتایج قابل توجهی به همراه خواهد داشت. مشکلات روحی کودک و نوجوان، از جمله عواملی است که مانع رشد و به ثمر نشستن این سرمایه ملی است. توجه به پرورش کودکان از اصولی است که همیشه مدنظر اندیشمندان جوامع مختلف بوده است. ژان زاک روسو[6]، اندیشمند مطرح جهانی معتقد است که "شاخة نو دمیدة یک درخت باید توسط باغبان طبق اصولی بسته شود تا فرم و شکل مطلوب به خود گرفته و متناسب با هدف تربیت شود. کودکان و اطفال خردسال هم باید به همین ترتیب تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند". او به زندگی آزاد و شاد کودکان در دامن طبیعت اعتقاد داشت و آن را سبب شکوفایی استعدادهای آنها می‌دانست و می‌گفت: "کودک را باید حمایت کرد نه تربیت، بهتر است او را به طبیعت نزدیک کنیم تا هم از شر جامعه در امان بماند و هم با توجه به سطح شعور و احساس خود حقایق جهان را درک کند ( نقل شده در قزل­ایاغ، 1383، ص 80).

در تعلیم و تربیت اسلامی نیز کودک و تربیت او در دستور کار دین‌مداران قرار داشت. بطوری که کودکان تا هفت سالگی از نوعی آزادی دوران طفولیت برخوردارند و از انجام هر گونه تکلیفی معاف هستند. به باور ابن‌سینا "کودک را باید از کارهای ناپسند دور نگهداشت و تا شش سالگی نباید او را از انجام کارهای مورد علاقه­اش منع کرد و یا به انجام کاری که مورد علاقه­اش نیست وادار کرد  چرا که ممکن  است  ترسو و اندوهگین و یا گستاخ و بی‌پروا بار بیاید" ( نقل شده در قزل­ایاغ،  1383، ص 102).

 

 

 

نقش ادبیات در شکل گیری شخصیت کودکان و نوجوانان:

از عواملی که در سازندگی و شکل‌دهی شخصیت کودکان تأثیر بسزایی دارد، می‌توان به خانواده، مدرسه، اجتماع، رادیو و تلویزیون، کتاب و سایر رسانه­های اطلاعاتی اشاره کرد (امیری، 1373، ص 25). یکی از مهمترین و ارزشمندترین ابزارهای مؤثر در رشد و تکامل کودک از جنبه‌های گوناگون (ذهنی، عاطفی، اخلاقی،...) کتاب است. کتاب کودک، ابزاری قوی در انتقال اصیل‌ترین مفاهیم اطلاعاتی بشمار می­رود. کتاب دریچه‌ای است که دنیای تخیلی کودک را به دنیای واقعی پیوند می‌دهد و او را به ارزشهای انسانی و اجتماعی رهنمون می‌سازد.

از مجراهای آموزش و فراگیری صحیح در کودکان و نوجوانان، می­توان به آموزش رسمی و غیر رسمی اشاره کرد. آموزش رسمی در ایران از دبستان شروع و تا سطوح دانشگاه ادامه می­یابد و عموما از طریق نهادها و سازمانها دولتی نظارت و انجام می­شود. اما آموزش غیر رسمی، آموزش­هایی است که نهاد یا سازمانی خاص عهده­دار انجام آن نیست و در واقع کلیه آموخته­هایی است که شخص در طول زندگی، جدا از روشهای آموزش رسمی، مثلیادگیری از طریق خواندن روزنامه، کتاب، عضویت در باشگاهها، شرکت در گروههای سیاسی و اجتماعی و ورزشی و... بدست می­آورد.

در آموزش رسمی، مطالب و منابع خاصی عموما توسط سازمان آموزش و پرورش تهیه و انتخاب می­شود. اما در آموزش غیر رسمی، هیچ­گونه اجبار و محدودیتی، نظیر آموزش رسمی دیده نمی­شود و تاثیر مطالب و انتقال پذیری مفاهیم در آن نسبت به آموزش رسمی عمیق­تر و آسانتر صورت می­گیرد. ادبیات کودکان به عنوان یکی از ابزارهای آموزشی غیر رسمی تاثیر به سزایی در آموزش کودکان بر عهده دارد. کودک از سنین نونهالی با انواع کتابهای داستان، شعر و.. آشنا ­شده و در طی آن نسبت به مفاهیم جدید و متفاوت شناخت پیدا می­کند. در این میان، داستانها به دلیل قابلیت­ها و خصوصیت­های خاصی که برای انتقال مفاهیم دارند در آموزش و ایجاد شناخت برای کودکان از اهمیت خاصی برخوردار هستند (حسینی نثار، 1379، ص 6).

"میشل لاندسبرگ[7]" منتقد کانادایی، در خصوص اهمیت و جایگاه کتاب در تربیت کودک  معتقد است که: "کتاب‌های خوب برای کودکان کارهای زیادی انجام می­دهند؛ بهترین آنها توسعه افق­ها و القاء حسی دربارة پیچیدگی زندگی است. هیچ سرگرمی دیگری تا این حد موجب همدلی و گسترش احساسات انسانی نمی‌شود و هیچ سرگرمی دیگری نمی‌تواند بصورت همه جانبه، ذهن کودک را با نهادها، الگوها، معانی و امکانات مدنیت آشنا سازد (نقل شده در هانت، 1382، ص 9).

 مهمترین نوع کتاب کودک و مؤثرترین آن در روح و فکر بچه‌ها، کتابهای داستانی است. کودک با داستان، خیلی راحت رابطه برقرار کرده و به آن دل می‌بندد. خود را به جای قهرمان کتاب فرض کرده از شادی او شاد و از غم او غمگین می‌شود. موفقیتهای قهرمانان مثبت داستانها، تبلیغ غیر مستقیمی برای تشویق کودکان جهت پیروی از آنان و تلاش برای رسیدن به موفقیت است. گاه خاطرة داستانی که کودک ‌خوانده تا آخر عمر باقی است و بر روح او تأثیر می‌گذارد. در قالب داستان می‌توان کودک را با حقایق دنیا و مفاهیم خوب و پسندیده و زشتیها و پلیدی­های منفور اجتماع آشنا ساخت. داستان چنان اهمیتی در شکل‌گیری شخصیت و اعتقادات و نظام فکری کودک دارد که می‌توان آن را در شمار بهترین ابزار تعلیم و تربیت به حساب آورد.

در طول تاریخ بشریت، ادبیات همیشه یکی از پر ارزش­ترین و مهمترین الگوهای آموزشی و پرورشی انسانها بشمار می­رود. در بین شاخه­های متعدد ادبیات، ادبیات کودکان و نوجوانان جای خود را در جهان امروز باز کرده است و بخش عظیمی از تربیت و پرورش آنان را تحت تاثیر قرار داده است. بنا براین، از مهمترین و موثرترین روشهایی که امروزه می­توان از طریق آن مطالب و نکات آموزشی و پرورشی را به فرزندان منتقل کرد، استفاده از کتابها و نشریات کودکان و نوجوانان است (میری کرمانشاهی، 1375، ص 4).

مسئولان آموزش کودکان و نوجوانان، امروزه بخوبی دریافته‌اند که "کتاب" در سازندگی مقام و موقعیت فردای کودک نقش اساسی داشته و عامل تنویر افکار و رشد استعداد و شکوفایی خلاقیت  او بشمار می­رود. این امر که، "قصه" قدرت تخیل کودک را تقویت کرده و روش اندیشیدن خلاق و سازنده را به او آموزش می­دهد در تحقیقات متعددی به اثبات رسیده است. همانطوری که گفته شد، استفاده از ادبیات، جنبه­های مختلف زندگی کودک را تحت تاثیر قرار می­دهد که در زیر اهم این بخش­ها را مرور می­کنیم.

 نقش ادبیات در تقویت خواندن:

وقتی بحث خواندن پیش­می­آید، مزیت­های ادبیات بیشتر آشکار می­شود. با استفاده از ادبیات، به عنوان یک ابزار آموزشی، خوانندگان می­توانند وابستگی عوامل قصه اعم از مکان، فضا، زاویه دید نویسنده را بهتر درک کنند. خواندن سبک­های مختلف تجربه خواننده را بیشتر و قدرت تخیل آن را قوی­تر می­کند و در عین حال، گنجینه لغات­ او را غنی­تر می­سازد. خواننده با مطالعه این کتاب­ها می­فهمد که چطور با تغییر ساختار و گاه معنا، می­تواند کلمات تازه­ای بسازد. فرض گرفتن، ساختن، ترکیب کردن کلمات یا بخشی از کلمات برای ساختن کنایه­ها و حسن تعبیرها، همه و همه امکاناتی است که ادبیات برای آشنایی بیشتر خواننده  زبان فراهم می­کند (دوگه، 1383، ص72).

ادبیات به خواننده کمک می­کند تا مهارت خواندن و نوشتن خود را افزایش دهد. ادبیات حتی این ظرفیت را دارد که خواندن و نوشتن، از طریق آن آغاز شود. علاوه بر این، ادبیات در آموزش نوعی از یادگیری که به آن یادگیری جانی می­گویند، بسیار موثر است. این نوع یادگیری، به خواننده امکان می­دهد تا محیط پیرامون خود را بهتر درک کرده و در امور آن مشارکت داشته باشد.

فیلیپس[8]توصیه می­کند برای بچه­های کلاس اول که نوشتن را می­آموزند، از ادبیات بیشتر استفاده شود. به نظر او بچه­هایی که با ادبیات آشنایی دارند، بهتر از بچه­هایی که با این مقوله آشنایی ندارند،  می­نویسند. تجزیه و تحلیل نوشته­های بچه­هایی که در این آموزش شرکت کرده بودند نشان داد که معلم باید از آثار ادبی به عنوان ابزار پایه برای نوشتن استفاده کند چرا که این ابزار آموزشی، خلاقیت بچه­ها را برمی­انگیزد (نقل شده دوگه، 1383، ص70). ادبیات این امکان را برای دانش­آموز فراهم می­آورد تا از سبک بعضی از نویسندگان الهام گرفته و با بالا بردن میزان شناخت­ خود از معنای واژه­ها، مهارت­ خود را در خصوص فهم متون نوشتاری افزایش­دهند. علاوه بر این، می­توانند از  شیوه­های نگارش و تکنیک­های مختلف ادبی اعم از مجاز، زاویه دید، تشبیه و... در نوشته­های خود استفاده کنند.

  ادبیات به یادگیری مهارتهای خواندن و نوشتن محدود نشده بلکه در عمق فعالیت­های انسان جای می­گیرد و او را انسانی مطلع و حساس بار می­آورد. انسان امروزی با توجه به شیوه­های جدید ارتباط و مفهوم دهکده جهانی، نمی­تواند افکار خود را فقط به خانواده، ناحیه یا کشور خودش محدود کند. او باید قبل از آنکه تصمیمی بگیرد، به همه انسانها فکر کند. آموزش زیستن روی کره زمین چند سالی است که در مدارس کانادا مورد توجه قرار گرفته است. ادبیات می­تواند به دانش­آموزان احساسات و نیازهای انسانی را نشان داده و راه را برای رسیدن به اهدافی مثل ارزش قائل شدن برای شباهت­ها و تفاوتهای فرهنگی، هموار کند و در عین حال آموختن دروسی مثل زبان، تاریخ، جغرافیا را برای آنها آسان سازد.

نقش ادبیات در آرامش روحی و روانی کودکان و نوجوانان:

 در تمام قرون گذشته، داستان به عنوان وسیله­ای جهت ارضای نیازهای روحی - روانی کودکان حتی بزرگسالان بکار گرفته می­شد. داستان به کودک فرصت می‌دهد که امیال و محتویات "ناخودآگاه" خود را تعبیر نموده و محیط زندگی خود را بشناسد. داستان سبب می‌شود که کودک، بدون اینکه دچار ترس و ناراحتی شود، از حیوانات و اشیای آزارسان اجتناب ورزد. داستان به خاطر اینکه عبارتهای خشک و بی­روح کتابهای درسی را ندارد بهتر و آسانتر می­تواند اطلاعاتی را در اختیار کودکان قرار ‌دهد و علاقه به یادگیری واقعی را در آنها بوجود آورد. بطور کلی، داستان به شرط اینکه درست و دقیق انتخاب شود، بیش از سایر وسایل تربیتی در رفتار کودک مؤثر است (شعاری­نژاد، 1372، ص 76).

مطالعه کتاب به خصوص داستان، به کودکان و نوجوانان کمک می­کند تا شناخت لازم از خود به دست آورده و به ویژگی­های خاص شخصیتی خود همانند کمرویی، خجالتی بودن و... پی ببرند و درک بهتری از پیچیدگی فکر، رفتار انسان و ارتباط آن با ویژگی­های شخصیتی بدست آورند و به سلامت فکری لازم برسند (پریرخ، 1382، ص 24). گلدینگ و گلدینگ[9]معتقدند با مطالعه کتاب، علاوه بر پالایش درونی، بینش یا تقلید رفتار شخصیت شکل می­گیرد. برخی از پژوهشگران و صاحب­نظران در رابطه با اثرات مطالعه داستان و سایر منابع، پژوهش­هایی انجام داده و به گزارش تجربه­ها و نظریه­ها پرداخته­اند.  مطالعه"هیز[10]" و "آمر[11] " نشان داد که چگونه 27 دانش آموز  7 تا 16 ساله، توانستند پس از مطالعه داستانی که بر مقابله با مشکل تاکید داشت،  بیماری دیابت خود را کنترل کنند. مطابق یافته­های این پژوهش، شناخت از خود، کلید حل مشکلات معرفی شده و توصیه شده در صورت معرفی  کتاب برای مطالعه، باید دقت شود که محتوای آن، خواننده را به سوی کسب این شناخت هدایت کند. همچنین، کتاب باید برای کودک و نوجوان امکان همانندی فراهم ساخته و آنها را در شناخت ارزش­ها و درک آرامش و امید کمک کند (نقل شده در پریرخ، 1382، ص 24).

پژوهش­های دیگری نیز به نتایج مشابهی دست یافته­ و یادآور ­شدند که اگر کودکان و نوجوانان با خواندن کتاب­های مناسب بتوانند وجه اشتراکی بین احساسات، توانمندی­ها یا مشکلات خود و شخصیت­های داستان پیدا کنند، شناخت بهتری نسبت به آن حالت­ها بدست می­آورند و با صحبت کردن در باره آن بینش لازم نسبت به این امور را کسب می­کنند و در صورت بروز مشکل می­توانند به حل آن بپردازند. همانند سازی و نتیجه آن (یعنی شناخت)، امکان بحث و برون ریزی احساسات (یعنی تخلیه هیجانات ) از جمله مزایای کتابخوانی برای رشد شخصیت و حل مشکلات بشمار می­روند (پریرخ، 1382، ص 25).

داستانها از دو بعد "پیشگیری" و "درمان"، به کودکان سالم و ناهنجار کمک می­کنند. کودکان، با افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند، همانند سازی ­کرده و آنان را به عنوان الگو رفتار خود بر می­گزینند (امین دهقان؛ پریرخ، 1382، ص38). هنگامی که کودک متوجه می­شود کودکان دیگری نیز در تجربه وی سهیم هستند، از تنهایی بیرون آمده و احساس آرامش می­کند. هنگامی که کودک حقیقت و کنه زندگی را در امید به آینده، کشف موهبت­های شیرین زندگی و بهره بردن از آنها  و دست دوستی دادن به دیگران جستجو کند، می­تواند بینش و شناخت خود را نسبت به زندگی گسترش دهد. به بیان دیگر، کودک درمی­یابد که در پس زندگی و حوادث ناخوشایند آن مفهوم دیگری نهفته است و او نباید دچار یاس و سرخوردگی شود. همه این آموزش­ها در تار و پود داستانهای مناسب کودکان نهفته و بر ضمیر آگاه و ناخود آگاه کودک اثر می­گذارد (امین دهقان؛ پریرخ، 1382، ص44). 

مفاهیم و ارزش­های موجود در داستانها موجب می­شود که کودک، مفاهیم و نظرات شخصی خود را با آنها مقایسه کرده و در صورت تضاد با آنها، برون سازی کند. کودک با شخصیت­های داستان بطور غیر مستقیم در تعامل است و از طریق رویدادهای داستان با اطلاعات جدیدی رو به رو می­شود که ممکن است در هیچ جای دیگر با آنها برخورد نکند؛ از این رو تلاش می­کند آنها را در طرح­واره یا الگوهای خود برون سازی کند. ویژگی سرگرم­کنندگی، آرام بخشی و لذت بخشی داستانها همانند یک نیروی محرکه عمل ­کرده و تحول ساختارهای ذهنی را در کودکان سریعتر و آسانتر می­کند. به عبارت دیگر، هنگامی که قصه و داستان اشتیاق کودک را بر می­انگیزد، تلاش برای برقراری تعادل در او تقویت می­شود. کودک به دلیل سن کم خود نمی­تواند همه چیز را تجربه کند، ولی داستان او را در موقعیت­هایی که شخصیت­های داستانی آنها را تجربه می­کنند قرار می­دهد. کودک از طریق این تجربه­های مشترک می­آموزد چگونه با مشکلات و چالش­هایی که فرصت رو به رو شدن با آنها را در عالم خارج نداشته، مقابله کند (امین دهقان؛ پریرخ، 1382، ص22).

 


http://mohammadilib.loxblog.com
 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>