Quantcast
Channel: forex
Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

واژه‏های هندی در شعر مولانا

$
0
0
 
واژه‏های هندی در شعر مولانا / سیّد محمّد یونس جعفری- هندوستان
مطابق اصول زبان‏شناسی برای تلفّظ حروفی که در اوّل کلمات می‏آیند ناچار از به کاربردن صداها یا حرکت‏ها هستیم. هیچ حرفی در ابتدای کلمات بدون آنها قابل تلفّظ و قرائت نیست و به قول معروف ابتدای به ساکن محال است. طبق همین قاعده مولانا جلال‏الدّین رومی هنگام استعمال واژة «اسکره» یا «اسکّره» که کلمات هندی هستند، ناچار از به کارگیری همزه مکسوره شده است و این لفظ حالت مقلوب واژة «کسوره»[1]است که آن را هندی‏ها «کتوره» (به تای کامی و واو مجهول) نیز تلفّظ می‏کنند .

واژه‏های هندی در شعر مولانا

سیّد محمّد یونس جعفری*

مطابق اصول زبان‏شناسی برای تلفّظ حروفی که در اوّل کلمات می‏آیند ناچار از به کاربردن صداها یا حرکت‏ها هستیم. هیچ حرفی در ابتدای کلمات بدون آنها قابل تلفّظ و قرائت نیست و به قول معروف ابتدای به ساکن محال است. طبق همین قاعده مولانا جلال‏الدّین رومی هنگام استعمال واژة «اسکره» یا «اسکّره» که کلمات هندی هستند، ناچار از به کارگیری همزه مکسوره شده است و این لفظ حالت مقلوب واژة «کسوره»[1]است که آن را هندی‏ها «کتوره» (به تای کامی و واو مجهول) نیز تلفّظ می‏کنند و از واژة زبان سانسکریت «کنس»[2](به فتح اوّل و سوّم و نون غنّه) گرفته شده است که معنای آن مفرغ می‏باشد. بنابراین اسکره را تعبیر واژة هندی کسوره باید دانست و آن ظرفی خورش خوری مثل معسکر یا جام است که از آن به جای لیوان استفاده می‏کنند.

هندوان (به خصوص آریا نژادها) دربارة نجاست و پاکی حسّاسیّت خاصی نشان می‏دهند. غذای پس خورده را نجس می‏دانند و از آن تنها کسانی استفاده می‏کنند که به نظرشان نجس محسوب می‏شوند. به همین علّت خدمتکاران در خانواده‏های اعیان و اشراف که ظروف غذاخوری تمیز می‏کنند، غذای پس خورده را برای مصرف خود به منزل می‏برند. کسانی که گیاه‌خوار هستند از دوستان و خویشاوندانی که از گوشت و نوشابه‏های مسکر استفاده می‏کنند در ظروفی از برگ درختان مثل سینی و پیاله‏هایی که مانند لاله به وسیلة تیغ‏ها و خلال‏ها درست می‏شود، پذیرایی می‏نمایند و همچنین برای مهمانی‏های بزرگ از ظروف برگی و سفالی استفاده می‏کنند. به همین علّت واژة سکوره بر ظروف سفالی نیز اطلاق می‏شود و پس از مرور زمان تنها ظروف سفالی فوق‏الذکر را «سکوره» می‏نامند. ناگفته نماند راجه‏های آریایی نژاد (طبقة جنگجویان و نظامیان) برای شکارکردن و گوشت‏خوردن مجاز بودند غذایشان را در ظروف طلا بخورند، زیرا به عقیده آنها این فلز هیچ وقت نجس نمی‏گردد.

بعضی از واژه‏های هندی که دارای حرف نون غنّه هستند، تلفّظ آنها برای غیرهندی زبانان مشکل است. بدین سبب این حرف «ن» در بعضی موارد حذف می‏گردد. چنانکه واژة «گنوار»[3](به فتح اوّل و نون غنّه) را معمولاً غیرهندی زبانان «گوار»[4]تلفّظ می‏نمایند. به نظر می‏رسد واژة «کاسه» هم در اصل «کانسه»[5](به نون غنّه) بوده از این قبیل است که پس از مرور زمان حرف نون غنّه از زبان‏ها افتاده و حالا در همه جا کاسه تلفّظ می‏شود. چنانکه معنای این واژه در فرهنگ معین «سکره»[6]نیز قیدگردیده است.

در اینجا باید این مطلب را هم اضافه‏کنم، در مجلّة «هنر و مردم» در مقالة استاد جناب آقای دکتر صادق کیا واژة «کنکار» را در بیت زیر مولانا مورد بحث قرار داده‌اند:

 

جور و جفا و دوریی کان کَنکار می‏کند

بر دل و جان عاشقان چون کنه‌کار می‏کند

 

بنده به علّت ناشیگری در معقولات استاد و پژوهشگر بزرگ دخل و تصرّف نمودم و در مقاله‏ای[7]متذکّر شدم که این واژه احتمالاً مخفّف «کنده‏کار» می‏باشد. ولی حالا متوجّه اشتباهم شده‏ام و بر این باورم، این واژه دراصل «کنسکار» یا کنس‏کار بوده که در زبان سانسکریت معنی مفرغ‏گر (مثل زرگر، درودگر و مس‏گر) را می‏دهد. چون حرف «س» زبان سانسکریت در فارسی و همچنین دری به «ه‍»[8]مبدّل می‏گردد لذا واژة مرکّب «کنسکار» (مثل کشتکار) به شکل کنه‏کار درآمده و حالا بهتر است بیت را این‌گونه بخوانیم:

 

جور و جفا و دوریی که آن کنه‏کار می‏کند

بر دل و جان عاشقان چون کنه‏کار می‏کند

 

و این بیت را اینگونه باید معنی کرد:

جور و جفا و دوریی که آن کنسکار (مفرغ‏گر) می‏کند دل و جان عاشقان را چون اسکنه می‏شکافد. گمان این است، کنسکاران از اهالی منطقه‏ای که اکنون افغانستان خوانده می‏شود، بودند و مجسّمه‏هایی را که ریخته‌گری شده بود حکّاکی نموده و صیقل می‏دادند.

واژه «چالیش»

شکّی نیست فارسی و دری زبانان نه تنها از بعضی اسامی عربی مثل رقص، فهم و قبول مصادری مانند رقصیدن، فهمیدن و قبولاندن ساخته‏اند، بلکه در بعضی افعال هندی نیز تصرّف نموده در قالب زبان خود واژه‏های جدیدی ساخته‏اند. یکی از همین واژه‌ها، واژة «چالیش» است. «چال» واژة هندی و حاصل مصدر از «چَلْنَا»[9]می‏باشد. دری زبانان از این واژه، مصدر چلیدن/جالیدن ساخته و از آن، حاصل مصدر «چالش» را گرفته‏اند و این کلمه در بیت مولانا به‏علّت ضرورت شعری به این صورت آمده است:

 

این نظر با آن نظر چالیش کرد

ناگهانی از خرد حالیش کرد[10]

 

در آخر این نکته را نیز باید اضافه نمود که فارسی و دری زبانان تاکنون به تاریخ کوشانها[11]بذل توجّه نفرموده‏اند. افراد این خانواده چینی نژاد در شمال هند مستقر شده و از آنجا خود را به طرف آسیای مرکزی توسعه دادند. کنشکای اوّل (2-101-78 م.)، نخستین فرمانروایی بود که به بودیسم گرایید. او نه تنها مسلک بودا بلکه فرهنگ شرق هند که زادگاه بوداست را نیز به مناطقی که تحت سلطه او بود، رواج داد. این قبیل واژه‏ها را ارتشیان وی که هندی بودند، همراه خود به سایر مناطق بردند. دولت آنها در زمان واسودیو[12]سوّمین فرمانروای این خانواده به انقراض گرایید و ارتشیان در همان مناطق ماندگار شدند. وقتی که اسلام بر آن سرزمین‏ها استیلا یافت، این دین مبین را پذیرفتند، ولی فرهنگ و فلسفة زندگی خود را از دست ندادند، بلکه آن را در ایران، به ویژه در خراسان بزرگ با دین اسلام چنان عجین نمودند که دیگر تفکیک‏پذیر نیست. اختلاط و آمیزش پیشگامان اسلام و تازه مسلمانان، فلسفه‏ای را به وجود آورد که آن را امروز تصوّف یا تصوّف اسلامی می‏نامیم. در اینجا این نکته را نیز باید تصریح نمود که تصوّف خراسان از تصوّف ابن‏عربی جداست، زیرا محیی‏الدّین ابن‏عربی تحت نفوذ مسیحیّان شام، ولی تصوّف خراسانیان تحت تأثیر بودائیت و هندویسم قرارگرفته است و ملای روم برای مقصود خود از همین مواد مایه و توشه برداشته است. اگر کتاب تاریخ کوشان‏ها به فارسی ترجمه شود، مطالب بسیاری دربارة فردوسی طوسی، سنایی غزنوی، عطّار نیشابوری و جلال‏الدّین رومی که درپردة ابهام است، روشن می‏گردد.

در پایان لازم می‏دانم از جناب آقایان محمّد حسن مظفّری، مسئول سابق خانة فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دهلی‏نو و همکار سابق و دوست محترم پاندیت رام جی میسرا، استادیار زبان هندی در کالج ذاکر حسین دهلی تشکّر کنم. زیرا بدون تشویق و راهنمایی ایشان این نوشتار بدین صورت حلیة تحریر نمی‏پوشید.

* * *


 

 



*- بازنشستة استادیار فارسی ذاکر حسین کالج، دهلی.

[1]- Kasora/Katora ـ یادآوری: در نوشتة فوق حرف لاتین «a»، «e» و «o» برای فتحه، کسره، ضمّه و واو مجهول استفاده می‏گردد (توضیح اینکه واو مجهول در زبان هندی و اردو برابر با ضمّه در زبان فارسی است) «t» و «n» برای تای کامی و نون غنّه به کار رفته‏اند.

[2]- Kansa.

[3]- Ganvarمرد دهاتی، آدم بی‌تربیت.

[4]- شاهنواز خان خوافی، میر عبدالرزّاق: مآثرالامرا، چاپ کلکته، ج 3، ص 386.

[5]- نگاه کنید تحت مدخل «کاسه»، مآثرالامرا، چاپ کلکته، ج 3.

[6]- کاسة گِلی (اسکرچه، اسکوره، سکرچه و…)، فرهنگ معین، تهران، 1364، ج 2، ص1899.

[7]- چون اینمقاله در کتاب ارمغان ادبی (مجموعة انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر
محمود افشار یزدی، شمارة 60، سال 1376) تحت عنوان «واژه‏های هندی در مطبوعات فارسی»
(ص 7-301) به چاپ رسیده است لذا تکرار آن مطالب را در اینجا لازم نمی‏دانم.

[8]- چنانکه واژة زبان سانسکریت «ماس» به فارسی «ماه» (قمر) مبدّل شده است.

[9]- به فتح اوّل و سکوندوّم معنی آن: راه رفتن، گام زدن.

[10]- فصلنامة گلستانشمارة 2، تابستان 1377، ص 125.

[11]-رجوع شود به‏فرهنگ معین، جلد ششم (اعلام) تحت مدخل «کوشان».

[12]- Vasudeva.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>