وحدتِ وجود در شعر بیدل دهلوی
میپرست ایجادم، نشئة ازل دارم
همچو دانة انگور، شیشه در بغل دارم
گر دهند بر بادم، رقص میکنم شادم
خاک عجز بنیادم، طبع بیخلل دارم
آفتاب در کار است، سایه گو بهغارت رو
چون منی اگر گم شد، چون تویی بدل دارم
از منی تنزّل کن، او شو و تویی گل کن
اندکی تأمّل کن نکته محتمل دارم
حق برون مردم نیست، جوش باده بیخم نیست
راه مدّعا گم نیست، عرض مبتذل دارم
بحر قدرتم بیدل، موج خیز معنیها
مصرعی اگر خواهم سر کنم غزل دارم
حوزة گستردهای از ادبیّات ما که پیشینهای بیش از هزار ساله دارد بهوارث شایستهای چون بیدل دهلوی سپرده شده و او از این میراث با ارزش بهخوبی مراقبت نموده است. اندیشة ظریف و زبان پررمز و راز بیدل سرشار از مفاهیمی است که هرچند در نگاه اوّل دشوار مینماید، امّا خواننده را جذب خود میکند.
جادوی کلام او بهگونهای است که دوستداران شعر و ادب را خواسته یا ناخواسته بهسوی خود میکشاند، حتّی اگر چیزی از دشواریهای سخن او را درنیافته باشند.
گاهی در شعر بیدل ارتباطهای تاریکی وجود دارد که بدون اغراق باید گفت برای کشف آنها ساعتها وقت لازم است.
این شاعر دیر آشنا با مهارتهای خاصّ چنان معنی و لفظ را درهم میتند که جدا کردن آنها از یکدیگر دشوار میشود.
یکی از زیباترین تعبیرها در مورد بیدل سخن استاد دکتر شفیعی کدکنی است که گفتهاند:
”بیدل کشوری است که بهدست آوردن ویزای مسافرت بدان بهآسانی حاصل نمیشود و بههرکس اجازة ورود نمیدهند. ولی اگر کسی این ویزا را گرفت، تقاضای اقامت دائم خواهد کرد![1]“
اشعار شگفتانگیز بیدل برای آنانکه با دنیای موتیوها[2]و اصطلاحهای خاصّ او بیگانهاند، غیرقابل فهم بهنظر میرسد. برای آنانکه با او و شعرش آشناترند، درک مفاهیم منوط بهدانستن عوامل محوری و کلیدی است. از جملة این عوامل محوری و تکرار شونده در شعر بیدل توجّه او به«وحدت وجود» است که کم و بیش در اشعارش بهاشکال گوناگون جلوه کرده و جهان را تجلّی ذات خداوند میداند.
بیشک تأثیرپذیری او از آزمودههای ابن عربی یکی از مهمّترین دلایل گرایشش بهمبحث «وحدت وجود» است.
با نگاهی گذرا بهدو مثنوی «محیط اعظم» و «عرفان» نیز میتوانیم بهاین موضوع پی ببریم که مشابهت افکار او با ابن عربی تا چه اندازه است؟
دکتر عبدالحسین زرّینکوب در کتاب با کاروان حلّهنوشتهاند:
”غزلیّات بیدل، غیر از عشق و درد شخصی، انعکاس عرفانی است که تجربة مولانا و حافظ را با اندیشة ابن عربی و جامی درمیآمیزد…“[3].
پروفسور نبی هادی نیز در کتاب «عبدالقادر بیدل دهلوی» بهاین نکته اشاره کرده و نوشتهاند:
اشعار شگفتانگیز بیدل برای آنانکه با دنیای موتیوها و اصطلاحهای خاصّ او بیگانهاند، غیرقابل فهم بهنظر میرسد. برای آنانکه با او و شعرش آشناترند، درک مفاهیم منوط بهدانستن عوامل محوری و کلیدی است. از جملة این عوامل محوری و تکرار شونده در شعر بیدل توجّه او به«وحدت وجود» است. |
”بههرحال در شکلگیری ذهنی بیدل، تأثیر شیخ ابن عربی کاملاً واضح بهنظر میرسد…“[4].
امّا بیشک دلیل دیگر توجّه بیدل بهموضوع «وحدت وجود» زیستگاه او ـ هندوستان ـو در نتیجه تأثیرپذیریاش از اندیشههای متجلّی در آیینهای هندی است.
بزرگان و اندیشمندان هندو میگویند خدایان بیشمار دین ما همه مظاهر یک خدای بزرگ هستند و همة موجودات هم بخشهایی از کالبد بزرگ خداوندی. آنها، دنیا و همة آنچه را که درون آن است خیالی میپندارند و این خیال را «مایا» بهمعنی «فریب»، «وهم» و «عشق» مینامند.
شانکارا نیز در جایی میگوید:
”همچنانکه درخت، که خود کلیّتی واحد است، با توجّه بهشاخههای خود کثیر جلوه میکند، همچنان که دریا که در نفس خود کلیّتی واحد است، بهسبب کف و امواج، ظاهری متغیّر دارد، همچنانکه گِل در نفس خود کلیّتی واحد است، در اشکال کوزهها و گلدانهایی که از آن ساخته میشود، کثیر بهنظر میرسد، برهمن نیز که احدی بدون دوّم است، بهسبب نیروهای نامحدود خود متنوّع و متکثّر بهنظر میرسد“.
این گفتة شانکارا در واقع همان مبحث وحدت وجود و وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است.
پروفسور نبی هادی در تأثیرپذیری بیدل از چنین افکاری میگویند:
”در مخیلة او آن عناصر که ریشة آنها در اصول طریقت یونانی و عقاید روحانی هندوستان قدیم است بهوفور بهچشم میخورد“.
دو اثر بیدل بهنامهای «طلسم حیرت» و «محیط اعظم» شاهدان عینی و بارز باور او به«وحدت وجود» هستند.
همین مورد را در خلال کتاب «عرفان» بیدل نیز که بنابر اعتقاد بسیاری، مهمّترین اثر اوست، حس میکنیم. در این کتاب، آنجا که عقل حیرت میکند و حقیقت را از آفتاب میپرسد و آفتاب در پاسخ، ماجرای زاهدی را که ده پسر داشته تعریف میکند و گفتگوهای پسران را میآورد و… با وجود وحدت موجود در کتاب، ذهن خواننده بهسمتی میرود که هر قسمت را مستقلّ و مجزّا میپندارد و این خود زیباترین صورت وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. و امّا پیشینة بررسی وحدت وجود یا پانتیزم در شعر بیدل بهسالهای دور میرسد، هرچند در هیچ موردی دقّت لازم صورت نگرفته است.
ابراهیم مؤمنوف در سال 1987 میلادی در سمرقند کتابی را بهعنوان نظریات فلسفی بیدلبهچاپ رسانیده که متأسّفانه در آن بهتأثیر زادگاه بیدل و عقاید فلسفی هندی و اثرپذیری بیدل از آنها هیچ اشارهای نکرده است.
درحالیکه واضح است که بیدل آموزههای فلسفههای هند قدیم و یونان را در آثارش با صوفیزم اسلامی درهم آمیخته و معجونی زیبا خلق کرده است.
مؤمنوف در این اثر، در مورد پانتیزم بیدل، روح و ماده، تقدیر و تناسخ و… صحبت کرده امّا اشعاری را آورده که بهنظر میرسد شاید بهدرستی مفهوم آنها را درک نکرده است.
در برخی موارد مشابه نیز تنها بهبیان این باور بیدل اکتفا شده و بهذکر جزئیات نپرداختهاند. امّا واقعیّت این است که در شعر او چند محور خاص برای بیان مباحث وحدت وجود بیشتر متجلّی شدهاند که بسیاری از آنها شبیه مثالهایی هستند که اندیشمندان نظریهپرداز در عرفان و تصوّف هم از همان مثالها استفاده کردهاند مانند: آب و گوهر، آینه، موج و دریا، گرداب و آب و…
با نگاهی گذرا بهدو مثنوی «محیط اعظم» و «عرفان» نیز میتوانیم بهاین موضوع پی ببریم که مشابهت افکار بیدل با ابن عربی تا چه اندازه است؟ |
بیدل نیز بههمین مثالها توجّه داشته و آنها را یا بهشکلی مستقیم، موضوع بیتهای خود قرار داده و یا بهشکل غیرمستقیم برای تبیین اندیشههای دیگر بهکاربرده است. در اینجا بهنمونههایی از این موارد اشاره میکنیم:
الف: آینه
واژة آینه یکی از موتیوهای شعر بیدل است. تا جایی که استاد شفیعی کدکنی او را «شاعر آیینهها» خوانده است. امّا مفهوم آینه در اندیشة بیدل بهچند شکل متجلّی شده است و از آن برای مقاصد متعدّدی بهره گرفته که از مهمّترین آنها میتوانیم بهموضوع «حیرت» اشاره کنیم. امّا از آنجا که این مباحث در قالب مبحث وحدت وجود نمیگنجد در اینجا بهبسط مطلب نمیپردازیم.
امّا بیدل در شعرش از واژة «آینه» استفادة دیگری نیز کرده، در مباحث تجلّی شهودی، هر اسمی در صدد ظهور خود است. پس بهیک مظهر و یک آینه نیاز دارد تا خودش را در آن منعکس کند. از طرف دیگر، هریک از اعیان ثابته، قالبهایی هستند که بهمیزان استعدادشان فیض هستی را میپذیرند.
اعیان ثابته، را با آینه هم مقایسه میکنند. چون یکی از ویژگیهای آینه، آن است که تصویری که در آن منعکس میشود با شرایط همان آینه نمایان و منعکس میگردد. بهعبارت دیگر میتوان گفت اعیان ثابته آینة جمال خداوند هستند. بسیاری از عارفان، خداوند را بهفردی مانند کردهاند که در برابر چندین آینه قرار گرفته و آینهها بهنسبت اندازه و جنس و صاف بودن یا کدورتشان تصویرهای متفاوتی از او نشان میدهند. وجود اصلی، اوست و این تصویرها صرفاً ساختة آینههایند.
بیدل میگوید:
جهان آیینة دلدار و حیرانی حجاب من
چمن صد جلوه و نظّاره نایاب است شبنم را
(کلیّات دیوان، ص 104)
شهودی عجب سر زد از راز غیب | جهان گشت آیینة پر ز غیب |
ب: آب و گوهر
آب و گوهر هردو در یکجا هستند. گوهر بهدریا تعلّق دارد و جزیی از اوست. همچنان که مظاهر دنیا جزیی از وجد حق هستند و در اصل، خود اویند.
نکته جالب توجّه در ارتباط دوگانة آب و گوهر این است که بنابر باور قدما، گوهر، خودش نیز از قطرهای آب ایجاد شده است و این موضوع میتواند مسألة وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت را در شعر بیدل بهتر تبیین کند.
اگر موجیم با بحریم وگر آبیم با گوهر | دویی نقشی نمیبندد که ما را از تو وا دارد |
محیط و گوهر و آب و حباب و موج یکی است
تو از عمٰی پـی تشـخیـص ایـن و آن شـدهای
(کلیّات دیوان، ص 1125)
ج: حباب و دریا
این مورد نیز شبیه مورد قبلی است. حباب، جزو دریا و برآمده از آن است و دوباره هم بهآن میپیوندد:
کو موج و چه گرداب و چه دریا، چه حباب
هرجا، غـم جلـوهای اسـت ماییـم هـمـه
(کلیّات دیوان)
سرمایة حباب بهغیر از محیط نیست | آب تو آب ما و هوایت هوای ما |
د: خیالات و شخص تنها
از دیگر مصادیق مبحث وحدت وجود در اشعار بیدل، پرداختن بهاین موضوع است که یک شخص در عین حال که یک نفر است، میتواند خیالات متعدّدی در ذهنش داشته باشد. همانطور که خداوند یکی است امّا مخلوقات کثیری دارد.
کثرت نشد محو از ساز وحدت | همچون خیالات از شخص تنها ندارد شخص تنها جز خیالات |
ه : تصویر در آب
یکی دیگر از ایماژهای وحدت وجودی در شعر بیدل، انعکاس تصویر فرد در آب است. تصویر، وجود واقعی ندارد و در اصل، خود همان فرد است که در مقابل آب ایستاده. اگر آن فرد نباشد، تصویری نیز نخواهد بود.
وحدت از خودداری ما تهمت آلود دویی است
عکـس در آب اسـت تا اسـتادهای بیرون آب
(کلیّات دیوان، ص 141)
و: موج و دریا
موج برخاسته از دریا و جزیی از آن است و دوباره نیز بهآن باز میگردد. موج و دریا غیرقابل تفکیکاند و در اصل یکی هستند نه دوتا.
اگر موجیـم با بحریـم وگر آبیـم با گوهـر
دویی نقشی نمیبندد که ما را از تو وا دارد
(کلیّات دیوان)
ز: گرداب و آب
این مورد نیز شبیه موارد قبل است. گرداب و آب از یک جنس هستند. گرداب همیشه درون آب است و آب نیز در گرداب.
حق جدا از خلق و خلق از حق برون اوهام کیست؟
تـا ابـد گــرداب در آب اســت و در گــرداب آب
(کلیّات دیوان، ص 144)
ح: خوشه و دانه
هر خوشه که در کشتزار میروید در عین یکی بودن متشکلّ از چندین دانه است. بهتعبیر دیگر، دانههای متعدّد و کثیر، همه در خوشهای واحد جمع میشوند و در عین کثرت بهوحدتی خاص برمیگردند. همچنین اگر نیک بنگریم درمییابیم که خوشهها در اصل نمایندة «یک دانه» هستند.
عالم کثرت طلسم اعتبار وحدت است | خوشهها آیینه دار شوخی یک دانهاند |
ط: چند تابلو و یک نقّاش
پیروان مکتب مشّایین (مکتب ارسطو) تصوّر میکردند که از واحد بهجزواحد صادر نمیشود. چون اگر واحد، بیش از یک چیز بیافریند دیگر واحد نیست. بیدل این باور را نمیپذیرد و معتقد است که زیاد بودن اشیاء نمیتواند در یگانگی ذات خداوند اشتباه ایجاد کند.
همانطور که یک نقّاش در عین یک نفر بودن میتواند نقّاشیهای زیادی را خلق کند و این نقشهای متعدّد نمیتوانند هیچ غبار شبههای روی واحد بودن نقّاش بریزند.
جوش اشـیاء اشـتباه ذات بیهمـتاش نیست
کثـرت صـورت غبار وحـدت نقّاش نیست
(کلیّات دیوان)
بیدل همچنین در ترجیعبندی طولانی این بیت را تکرار میکند:
که جهان نیست جز تجلّی دوست | این من و ما همان اضافت اوست |
در جای دیگر نیز میگوید:
حدوث از کمال قدم کامیاب | هم آغوش هم همچو کیف و شراب |
منابع
- بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر: کلیّات بیدل، پوهنتی وزارت دارالتألیف ریاست، کابل، 1342 خورشیدی.
- زرّینکوب بروجردی، دکتر عبدالحسین:با کاروان حلّه، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوازدهم 1379 ﻫ ش.
- سرشک کدکنی، دکتر محمّد رضا شفیعی:شاعر آیینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)، مؤسّسة انتشارات آگاه، تهران، چاپ سوّم زمستان 1371 ﻫ ش.
- شایگان، داریوش: آیین هندو و عرفان اسلامی، ترجمة جمشید ارجمند، نشر فرزان، تهران، چاپ دوّم 1384 ﻫ ش.
- مؤمنوف، ابراهیم: نظریات فلسفی میرزا عبدالقادر بیدل، سمرقند، چاپ دوّم 1946 م.
- هادی، نبی: عبدالقادر بیدل دهلوی، ترجمة توفیق هاشمپور سبحانی، نشر قطره، تهران، 1376ﻫ ش.
- Brahma-Sutras with Shankar Acharya's commentary; translated by V.M. Apte; Bombay, 1960.
- Brahma-Sutra Bhasya, Text with Foot-Notes and Variants, re-edited by Ram Acharya, Kavyatirtha, Bombay, third edition 1848.
* استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسیدانشگاه بوعلی سینای همدان، ایران.
[1]. سرشک کدکنی، دکتر محمّد رضا شفیعی:شاعر آیینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)، مؤسّسة انتشارات آگاه، تهران، چاپ سوّم زمستان 1371 ﻫ ش،ص 9.
[2]. Motive.
[3]. زرّینکوب بروجردی، دکتر عبدالحسین:با کاروان حلّه، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوازدهم 1379 ﻫ ش،ص 310.
[4]. بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر: کلیّات بیدل، پوهنتی وزارت دارالتألیف ریاست، کابل، 1342 ﻫ ش، ص 117.