خرابات
اگر هم نزد بعضی از صوفیه-از جمله شیخ محمود شبستری-خراباتی شدن از خودرهایی است(گلشن راز،شرح گلشن لاهجی/624 و 763)،باز خرابات هچنان منزلگاه رندان و تر دامنان است نه جای پاکان و نیکان.رفت و آمد به خرابات رستن از قید ننگ و نام میخواهد و ازین رو صوفی که در راه مطلوب خویش از همه چیز میگذرد حال خویش را-در رهایی از خود-مثل حال خراباتیان میداند چنانکه سکر روحانی خود را نیز با آن ذوقی که از شراب مغان دست میدهد مناسب مییابد و با اینهمه صوفی نیز از خرابات و پیر خرابات و از شراب مغانه و پیر مغان همان چیزی را درک میکند که دیگران از آنها فهمیدهاند.
اینجا صحبت از خرابات است و از جاهایی که این لفظ در معنی حقیقی- نه مجازی-بکار رفته است.استعمالی که از باب مجاز و تشبیه است البته نقلی دیگر دارد.در لغتنامهها(مقایسه شود با:یادداشتهای قزوینی ج 4)خرابات عبارتست از روسبیخانه و جایی که انواع فسق و فجور در آنجا رایج است.ازین رو ذکر آن با مصطبه و شرابخانه و قمارخانه و محلّ تفریح و فساد توأم است.
در دورهء جاهلیت بین اعراب عدهیی زنان بدکاره بودهاند که برای اظهار حال خویش بر بالای خانههای خود رایت داشتهاند،ابو الفتوح(تفسیر ج 4/11)میگوید که خانههای اینگونه زنان را خرابات میخواندهاند.بهرحال بین اعراب جاهلی خاصه در شهرها فحشاء وجود داشته است و لیکن بدوی بسبب مرؤت خویش تا حدی از آن ابا میورزیده است.در اوایل عهد اسلام،منع سخت و اجراء حدود البته مانع از رواج فحشاء میشده است و ازین رو بسبب غلبهء محتسب در بلاد اسلامی تا مدتی دراز نه خراباتی در کار بوده است نه فحشایی که مردم از آن آگاه باشند.البته دیرهای ترسایان که وصف آنها در کتب دیارات و قصّههای ادب آمده است حدیث دیگرست و عیشهای پنهانی خلفا و امرا هم در خرابات نبوده است در قصرهای باشکوه و سراهای آراستهیی بوده است که وجود آنها غالبا خرابات مغان را روسفید میکرده است.در اوایل قرن چهارم هجری که مورخین و سیاحان وجود زنان بدکارهیی را که در چین یا هند کار بدستوری میکردهاند در آثار خود یاد کردهاند غالبا بتأکید میگفتهاند که در قلمروه مسلمانان ازینگونه جاها نیست(ترجمهء سیرافی،فران/124،مروج 1/296).با اینهمه در اواسط همین قرن بود که در قلمرو اسلام نیز نشانهیی ازین خانهها پدید آمد و در پی آن لفظ خرابات بیش و کم در السنه و افواه درافتاد.عضد الدوله دیلمی ظاهرا ببهانهء آنکه زنان خلق را از آسیب تجاوز لشکریان خویش در امان دارد زنان روسپی را درین کار دستوری داد(بیرونی،الهند/279)حتی برای آنها مبلغی هم مالیات تعیین کرد که میپرداختند.این رسم که عضد الدوله برقرار کرد در جلوگیری از بیرسمیهایی که در بعضی حکایات بسرهنگان یعقوب و سلطان محمود و حتی بترکان خلیفه نسبت داده شده است البته بیتأثیر نبود و نظیر آن در سایر بلاد-حتی در قلمرو فاطمیان مصر-نیز رواج یافت(مقریزی،خطط 1/89).اینگونه خانهها را در مصر غالبا خانات میخواندند و در شام و عراق خرابات.ادبیات قرن پنجم و بعد از آن پرست از ذکر خرابات و قصّههای خراباتیان.وجود اشعار و حکایاتی که اینهمه ذکرخرابات در آنها آمده است حکایت دارد از کثرت خرابات درین ادوار.این نام خرابات هم برای این خانهها ظاهرا از آن رو بود که تا این خانهها را در شمار بیوت غیر مسکونه(قرآن 24/29)فرانمایند یعنی که رفت و آمد در آنها حاجت باذنی ندارد(مقایسه شود با تفسیر امام فخر،23/200).در هر حال رندان و تردامنان در پیش چشم مردم باین خانهها آمد و رفت میکردهاند و در کتب ادب و قصص- از نظم و نثر-نام خرابات در ردیف میکده و دیر مغان همه جا درین روزگاران هست.ابو الحسین بصری نقل میکند که در عبادان مردی سیاه و فقیر بود که در خرابات مأوی داشت چیزی با خود بردم و او را طلب کردم چون چشمش بر من افتاد تبسم کرد و بدست خویش اشارت بزمین کرد زمین را همه طلا دیدم که میدرخشید (رسالة القشیریه،مصر 1367/163).این خرابات همان منزلگاه رندان است که در آن ساقطترین و تیرهروزترین خلق میزیستهاند و با اینهمه این فقیر سیاه که در کوی بدنامان میزیسته است در عین تنگدستی میتوانسته است خاک را بنظر کیمیا کند.حال این خراباتی که در رسالهء قشیریه آمده است یادآور داستان آن قصّاب است که موسی بموجب وحی او را از دوستان خدا شناخت و چون بطلب او برآمد و بدکان او رفت«مردی را یافت با لباس فاسقان جمله سر موی داشت بکتفها فرو گذاشته،بر زی دزدان و عیاران او را گفت مهمان خواهی:گفت خواهم امّا بشرط آنکه هرچه بینی با کس نگویی.گفت نگویم.شبانگاه در دکان بست و به خرابات رفت و سبوی می بخرید و زنی زانیه را آن شب بمزد بگرفت و بخانه آورد...»(شرح تعریف 1/81).این خراباتی نیز مردیست صالح و نیک سرانجام اما برای آنکه از چشم اغیار مستور بماند خود را در لباس فاسقان و خراباتیان درمیآورد،که بندگان خدا ممکناند در اوباش.بهرحال درست است که گاه نیکان و پارسیان هم،برای آنکه رعونت نفس را بشکنند و یا باطن خود را در پردهء استتار مخفی بدارند شاید به خرابات میرفتهاند و باین سبب حتی خرابات نیز گاه جلوهگاه«نور خدا»میشده است لیکن خرابات در همه حال خرابات بوده است و جای رندان و فاسقان.ازینروست که اگر کسی صوفئی را در خرابات مییافته است او را سخت ملامت میکرده است و حتی میزده است(فوائح الجمال،ویسبادن
/81)از آنکه خرابات کوی نیکنامی نبوده است.یکجا نابینایی هست که از یک درویش مالدار صدقه میگیرد با نابینای دیگر میگوید«دیروز خواجهء بدینجا گذر کرد و درستی زر بمن داد برفتم بفلان خرابات و شب تا روز با فلان مطربه دمی عشرت کردم»(تذکرة الاولیا ج 2/320).جای دیگر از فضایلخوانی که در کوی و بازار میگشته است و در مقابل مناقبخوانان و تا حدی برای از بین بردن تأثیر اشعار آنها یا معاملهء بمثل با آنها بخواندن اشعار در فضایل خلفا و صحابه میپرداخته است، شنیده میشود که«مسلمانان را دشنام میدهد و آنچه میستاند به خرابات میبرد و به غناء و زناء میدهد و بر سبلت قدریان و مجبّران میخندد»(کتاب النقض/33).اینهمه حاکی است از وجود جاهایی که-بنام خرابات یا خانات و گاه حتی با نامهای دیگر- صحنهء عشرتهای نهانی فاسقان بیبند و بار بوده است و مسلمانان خواهناخواه در داخل شهرها و کنار محلات خویش وجود این«اماکن»را تحمل میکردهاند.
نظارت در کار خرابات بارها مورد توجه امراء و حکام واقع میشده است.در بلاد مصر و شام در روزگار ممالیک،اینگونه منازل مختص به لهو و فساد را غالبا خانات میگفتهاند و در بعضی موارد بامر سلطان خانات را غارت میکردهاند شرابخانههاشان را تباه و نابود میکردهاند روسبیها را هم باختیار کردن شوهر وامیداشتهاند (مقریزی،السلوک 1/553).در عهد ایلخانان مغول خرابات نهادن که عبارت از فاحشه نشاندن(تاریخ مبارک غازانی/364)باشد در بلاد مختلف رایج بود.در دورهء غازان «چون جماعت خراباتیان کنیزکان را که از اطراف میآوردند ببهای موافقتر از دیگران میخریدند اکثر تجار در فروختن ایشان میل بمعاملهء آن جماعت میکردند و بعضی از کنیزکان که حمیتی و قوتی داشتند در نفس خود نمیخواستند که ایشان را به خرابات فروشند و باجبار و اکراه میفروختند و بکار بد مینشاندند» غازان خان بفرمود تا زنان خرابات را هر کدام که بخواهند بیرون آیند بخرند و از خرابات بیرون بیاورند و کنیزانی را هم که میل بدین کار ندارند باکراه و اجبار بدان وادار ننمایند(تاریخ مبارک غازانی/364).در اخبار سربداران هم هست که وقتی حیدر قصاب از زیادی مالیاتی که سربداران از وی مطالبه میکردند
نزد خواجه علی شمس الدین امیر سربدار شکایت کرد وی گفت زن خود در خرابات نشان و وجه من ده»(مجمل قصیحی 3/84)و همین سخن که گویند حیدر قصاب را بقتل خواجه علی واداشت حاکی است از وجود خرابات در سبزوار آنوقت و از وقوف سلطان بر آن.در اخبار امیر تیمور هم آوردهاند که او«خرابات و مصطبه از جمیع ممالک برانداخت»در صورتیکه مطابق نقل نظام الدین شامی«هرروز مبلغی چند تومان از سوق السلطان بغداد و تیمانچه تبریز و کوی دراز سلطمانیه و بیت اللطف شیراز و کوی پایان کرمان و خرابات خوارزم»بخزانهء دولت وی عاید میشد(ظفرنامهء شامی 2/3-192).عنوان بیت اللطف که در عهد تیمور در باب خرابات شیراز و شاید بعضی بلاد دیگر گفته میشد،در دورهء صفویه تا حدی جای خرابات را گرفت.درین عهد تقریبا در اکثر بلاد ایران بیت اللطفها دایر بوده است مثلا در اصفهان چنانکه شاردن نقل میکند در زمان او متجاوز از دوازده تا چهارده هزار روسپی بوده است که پروانهء خاص داشتهاند و چندین کوچه و کاروانسرای در قسمتی بخصوص از شهر هم بآنها اختصاص داشته است:(شاردن،سفرنامه ج 2/211 و ج 7/417). در زمان شاه عباس ثانی عواید مالیات بیت اللطف(-خرابات)که مملکت قریب به سه هزار تومان بوده است که شاه بخواهش«خلیفه سلطان»از آن مال صرفنظر کرد و مقرر داشت فواحش در شهرها نباشند و احکام باطراف فرستاده حکم مؤکد در باب برطرف نمودن شراب و شرابخانهها بممالک محروسه نوشت(تاریخ ملا کمال،چاپ اراک/102).احوال خرابات در ادوار بعد نیز بیش و کم تابع درجهء حمیت و نوع سیاست سلطان بوده است.
*** در تمام مواردی که لفظ خرابات در معنی حقیقی خویش بکار رفته است جای رندان و تردامنان است:جای کسانی که قیدی به ننگ و نام ندارند از شنعت و طعن خلق اندیشه بیبدل راه نمیدهند.صوفی هم اگر با شوق و ادب از خرابات و پیر خرابات یاد میکند شور و شوق او متوجه بجایی است که نیل بدان،هم رهایی از ننگ و نام میخواهد هم تحمّل شنعت و طعن عوام،والّسلام.
پایان مقاله
منبع:مجله یغما » مرداد 1344 - شماره 205 زرین کوب، عبدالحسین