با انتشار مجموعه شعر«طرح» توسط احمدرضا احمدی درسال ۱۳۴۱ جریانی با نام «موج نو»در شعر معاصر فارسی اعلام موجودیت کرد. گرایش به نثر و طرد موسیقی که تا آن زمان از ارکان اصلی شعر فارسی(اعم از شعر کلاسیک، شعر نوی نیمایی و شعر سپید شاملویی) به حساب می آمد را می توان بارزترین ویژه گی اشعار موج نو عنوان کرد.
احمدرضا احمدی به صراحت اعلام کرد کهحاضر نیست حتی یک کلمه را به خاطر وزن بکشد، بلکه وزن را فدای کلمه می کند. زبان مبهم و استفاده ازتصاویر انتزاعی از مشخصات دیگر اشعار موج نو بود که در شعر شاعرانی چون: بیژن الهی، بهرام اردبیلی، محمدرضا اصلانی، شاهرخ صفایی، جواد مجابیوبسیاری دیگر از موج نویی ها بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفت.
در اینکه چرا این جریان موج نو نامیده می شود نظرات مختلفی از سوی صاحب نظران ارایه گردیده است. آقای شمس لنگرودی نام گذاری این جریان را توسط فریدون رهنما، پس از انتشار مجموعه ی«طرح» و با وام از یک جریان سینمایی در فرانسه(موج نو) محتمل دانسته است. آقای یداله رؤیایی این نام گذاری را تصادفی و حاصل اشتباه ژورنالیستی عنوان نموده و آقای محمد حقوقی از اسماعیل نوری علاء به عنوان عامل نام گذاری این جریان نام برده است.
اشعار موج نویی چه در آغاز حرکت و چه در سال های بعد موضوع نقد بسیاری از منتقدان ادبی قرار گرفته است.
عبدالعلی دستغیباشعار موج نو را نثر زشت و نادرست فرنگی خوانده که نه تنها از پهنه ی درک مردم، که از حوزه ی فهم روشنفکران نیز بیرن رفته است. اسماعیل خویی شعر آنان را اغلب نامفهوم و حتی بی مفهوم شناخته و پاره های خوب شعرشان را همان هایی دانسته که به سوی معنای روشن و شکل استوار رفته اند. محمد حقوقیدر بررسی شعر معاصر، از موج نویی ها به عنوان شاعران افراطی یاد کرده که بی هیچ تنفسی در فضای شعر فارسی ناگهان سر برآورده و شعری بی سابقه عرضه نموده اند...(حقوقی، احمدرضا احمدی را در آثار بعدی اش از این حکم مستثنی دانسته).
در مقابل، شاعران و منتقدانی چون: اسماعیل نوری علاء، یداله رؤیایی، فریدون رهنما، مهرداد صمدی و... با انتشار مطالب مختلف و یا در ضمن گفتگوهایشان با نشریات، از شعر موج نو دفاع کرده اند. مثلاً صمدی در تحلیلی، شعر احمدرضا احمدی را با آثار شاعران تصویرگرای انگلیسی مقایسه کرده و آن را دارای زبان خاص شعری و بیان تصویری معرفی نموده که برداشتی نو از اشیاء ارایه می دهد.جریان موج نو را می توان به عنوان اولین حرکت جدی در شعر معاصر به شمار آورد که توانسته است مسیر خود را از جریان شعر نوی نیما جدا نموده و ضمن زمینه سازی برای ایجاد تحولات شعری بعد از خود با قبول تغییراتی ادامه ی حیات دهد.شعر موج نودر نگاه ادبا و صاحبان نظر در حوزه ی ادبیات فارسی چنین معنا گردده است: «شعر موج نو شعری است که فاقد وزن و آهنگ و قافیه است» در کتاب «طیران آدمیّت» تألیف دکتر اسماعیل حاکمی استاد دانشگاه تهران تعریف شعر را چنین می خوانیم: «شعر عبارتست از گره خوردگی عاطفه یعنی احساس و تخیل که در زبان آهنگنین شکل گرفته باشد و یا به بیانی در قالبی آهنگین شکل و معنا یافته باشد». افزون بر اینکه دکتر حاکمی عناصر اصلی شعر را متشکل از عاطفه، تخیل، زبان آهنگین و تک یعنی فرم می داند. با تمکین و تأیید دیدگاه این صاحب نظران باید گرفت که موج نو نیز بسان شعر نیمایی که قالب شعر کلاسیک را به هم ریخت و شعر سپید که از نظر تک «فُرم» از قالب نیمایی در مواردی تبعیت نمی کند، با این وصف طبیعی است که موج نو نیز هر چند رگه هایی از شعر سپید و بر پایه ی همین سبک استوار شده است، اما به نوبه ی خود دارای سبک و سیاق خاصی است.
از نگاه این قلم شعر موج نو شعری است که مرز نمی شناسد. (جهان بینی آن وسیع است) شعری است که به شاعر اجازه ی انتخاب واژه ها را می دهد تا این واژه ها در هر کجا که دوست داشته باشند، بنشینند. شعری است که به بیانی میدان داری را به واژه ها در جهت رساندن پیام واقعی خود را تجویز می کند. و بالاخره شعری است که هم تخیل برمی انگیزد و هم اینکه درون مایه ی آن آکنده از عاطفه و احساس و البته پیام آن نیز پیامی درخور توجه و تأمل است. شعر موج نو با اینکه بعنوان پیچیده ترین شعر شناخته شده است، اما با کمی تأمل و تعمق در بطن آن زیباترین مسایل بشر امروزی و طرح مطالب نوین و تصویر واقعیات اجتماعی در درون آن نهفته است. بنابراین بر اساس تعاریفی هم که از شعر شده، گمان نمی رود که شعر موج نوخالی از این تعاریف باشد. چه اینکه این شعر هم دارای عاطفه و تخیل بسیار غلیظی است و هم اینکه زبان آن آهنگ خاصی دارد، به نحوی که به مانند دیگر سبکها که به آن اشاره شد، این شعر نیز آهنگسازی کرده است، ولی نه به سبک و سیاق شعر نیمایی و سپید، بلکه به سبک و شیوه ی خود. بدینگونه که مخاطب باید با کنکاش و تعمق فراوان در این نوع شعر آهنگ آن را پیداکند. و اما در خصوص فرم نیز باید گفت که موج نو هم به مانند دیگر سبک ها دارای فرم است، ولی فرم آن فرمی تازه و با رفتار و ویژگی های درونی تازه ای جلوه می نماید. بنابراین براساس تغییر و تحولاتی که در حوزه ی شعر به وقوع پیوسته و سرانجام به موج نورسیده است، طبیعی است که بگوئیم، این نوع شعر نیز دارای جایگاه خاص خود بوده و خواهد بود.
لذا به نظر نمی آید که هر سبکی که زودتر آمده، جلو دار بوده و جلو دار هم خواهد ماند. اگر این جور تصور شود، در ارزش معنایی و پایه ای و حتی ساختاری شعر کاسته خواهد شد. ما نمی گوئیم که براساس پایه های ادبی نباید حرکت کرد، چه اینکه سبک نیما نیز برگرفته از سبک و تفکر ادبی ی نظام وفا و تا حدودی برخی از گفته های میرزا زاده عشقی است و به مراتب می توان شعر نو را بر پایه ی همان نثرهای ادبی و پر مغز کتاب گلستان سعدی نیز تعریف و وارسی نمود. اما آنچه محل بحث است این که هر آمده ای یک روز جای خود را به آمده ی دیگری خواهد داد، پس موج نو نیز آمده ای است که در زمان خود بعنوان یک پایه ی ادبی جایگاه خود را پیداخواهد کرد و خود را به دست سبک های آینده خواهد سپرد. به نظر می رسد که در آینده نیز صدها سبک خواهد آمد و احترام و حفظ و نگهداری هر کدام از آنها ازمهمترین اصول درشعر و ادب به شمار می رود.
اما اینکه چرا شعر موج نو هنوز جای پایی را در حوزه ی ادبیات به آن صورت ممکن باز نکرده است، این هم در جای خود محل بحث می باشد. شعر موج نو بخاطر اینکه به عنوان آخرین سبک شناخته شده است. طبیعی است که تا شعر نیمایی و سپسد حضورشان چشم گیر در جامه ادبی جلوه می کند، این نوع شعر مورد توجه آنچنانی قرار نخواهد گرفت. به تعبیری شعر موج نو با زبان حال کمتر سخن گفته است و شاید هم زبان آن همان زبان حال باشد، ولی مهجور مانده است و شاید هم زبان آن مختص به روحیات نسل های آینده باشد.
به هر روی هر سبکی براساس پیامدهای آن مورد بررسی قرار می گیرد که احساس می شود پیامدهای شعر موج نو نه اینکه مرتبط و سازگار با زبان حال نیست، اما جایگاه واقعی خود را در آینده بیشتر و بهتر پیدا خواهد کرد و البته تردیدی نیست که هر کاری به وقت خود رو خواهد شد. نکته دیگر اینکه در تبلیغ و تکثیر وانداختن فرم و محتوای این نوع شعر باید بیشتر تلاش و کوشش نمود. هر چند شاعرانی که در حقیقت «موج نو» وابسته به آنهاست در این راستا تلاش مضاعف و انرژی فراوان گذاشته اند و می توان به نمایندگان آن اعم از احمدرضا احمدی، پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، احمد رضا چکه نی، علی قلیچ خانی، محمود شجاعی اشاره نمود، اما گسترش و تداوم و بقای این نوع شعر نه تنها تلاش و کوشش بیشتری را می طلبد، بلکه در تثبیت و تعیین جایگاه هر چه بیشتر در بافت آن از دیگر نکات مهم و حیاتی است.