Quantcast
Channel: forex
Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

بررسی طنز آمیخته به هزل در رساله دلگشای عبید زاکانی و برخی شعرهای او

$
0
0

بررسی طنز آمیخته به هزل در رساله دلگشای عبید زاکانی و برخی شعرهای او

سلطان محمود در مجلس وعظی حاضر بود . طلخک از عقب او آنجا رفت.چون برسید واعظ می گفت که هر کس پسرکی را گاییده باشد روز قیامت پسرک را بر گردن غلام باره نشانند تا از صراطش بگذرانند و سلطان می گریست ! طلخک گفت : ای سلطان مگری و دل خوش دار که تو نیز در آن روز پیاده نمانی !

 

رابطه ی این تلخک ها با شاهان در طی تاریخ بسیار مشهور بوده امّا چند تن از اینان به واسطه ی قلم تیز نویسندگان و استفاده آنها از این موضوع جهت هر گونه تخریب عاملان قدرت ، مشهورتر گشته اند . اینان تنها کسانی بودند که می توانستند هر گونه حرفی با هر تندی به زبان آورند اگر چه در اصل این موضوع شک می توان کرد و گویا خامه ی قلم نویسندگانی که ذکر شان رفت بیشتر از زبان آنها به بذله گویان می پرداخته است و جالب اینجاست که اگر این بذله گویی های رک و راست را حقیقت بینگاریم انبساط خاطر سلطان دلیلی جز اثبات استبداد فردی این نوع حکومتها نمی تواند باشد که تضاد این فضای لوده گونه و حقیقت عریان با پنهان کاری ترس مداری که حاکم بر قصرها بوده است ، نداشته است . بقول دوستی : نرون شخصی بود کوتاه و به غایت زشت . کچل و به خلق و خلاصه آنچه خوبان همه داشتند ، تنها داشت و دلیلی که نرون را نرون کرد (!) هنرمندانی بودند که مجسمه ها از او ساخته ، نویسندگانی که رساله ها در سلوکش نگاشته و شاعرانی بودند که قامت ناجورش را به الف راست شباهت دادند ( تا بوده همین بوده و تاهست .)...

سلطان محمود غازی نیز از جمله پادشاهانی ست که عامل مذهب را به عنوان سر پوش و تکیه گاهی برای استبداد خویش قرار داده بود . و این شاه بسیار غزوه کننده بیشترین هنرش در چاپلوس پروری و عیاشی بوده است . در کتاب ارزشمند در وصف عیش کره مسعود پسرش بابی زیبا نگاشته شده است . به هر حال تداوم مثلث خدا ـ شاه ـ مردم که نمایندگی آن بر روی زمین توسط مغ ها و امثالهم بود باید بر قرار می بود تا اینان با آسمانی قرار دادن اعمال خود از تیغ تیز احکام نیز در بعضی شرایط علیه دشمن استفاده کنند .

بگذریم از اینکه اینگونه خطاب قرار دادن پادشاهان و امرای کشور در تمام دوره ها رواج داشته و به ادبیات شفاهی مخفی مشهور بوده است . در این حکایت نیز تقدم شاه در حضوردرمجلس وعظ ، گریستن مومنانه وی و در نهایت تظاهر و دو روئی وی مورد حمله عبید بوده است . از عقب او آنجا رفتن نیز اشارت دان داند !

تلنگر

در قسمت اول این پژوهش مختصر طنز پرداز توانای معاصر خانم رویا صدر (بی بی گل) تذکری داده بودند من باب اینکه بررسی این حکایتها که هزل هستند به جایی راهی نمی برد و فرض بر طنز آمیخته به هزل بودن شان محال می نماید ( نقل به مضمون ) در پاسخ چند نکته ای لازم به ذکر آمد :

1- تعریف طنز هر چه به روزتر می شود جنبه ی سیاسی و اجتماعی شدیدتری به خود می گیرد تا دهه ی شصت و روی آوری مرحوم صابری به طنز گل آقای ابداعی خود که با مشخص کردن محدوده هایی در نثر و نظم برای طنز به تربیت شاگردان بی شماری پرداخت و به نوعی جهت دهی به جریان نو پای طنز کشور داد . این شیوه در نوشتن برای خود مخاطبانی کسب کرد اما کم نبودند کسانی که این عصا قورت داده ی شسته رفته را بیش از آن پاکیزه می دانستند که بتواند جوابگوی طنز خواهان و طنز نویسانی باشد که در جامعه ای چون جامعه ی ما زندگی می کنند . به هر حال طنز گل آقائی قوّت گرفت و به مفهومی بدل شد که با باز شدن فضای سیاسی ـ اجتماعی در چند سال قبل کم کم از رونق افتاد و کارائی او به عنوان طنز ی همه پسند که بتواند عام و خاص را در زیر سایه ی خویش نگه دارد زیر سئوال رفت . و با تعطیلی هفته نامه و پراکنده شدن همکارانی که به نوعی دیگر از طنز می پرداختند این پرسش در اذهان قویتر شد . به هر حال صابری تکیه گاه و پشتیبانی بود که خیمه طنز ایران را برافراشته نگه داشت اما اینکه با تعریف ثابت وی به این هنر متعالی نگاه کنیم و طنز را پیراسته از هجو و هزل و ... پنداشته برای خواص بنویسیم امری نیست که بشود محقق شدنش را خبر در دورانی که گل آقای هفته نامه منتشر می شد ( به دلایل سیاسی و اجتماعی آن روزگار و چوب این روزگار در آینه ای به چندان دور ) قابل قابل وقوع بپنداریم .

دراندیشه ی من طنز قالبی ست که می تواند همه ی انواع دیگر را درخود داشته هر لحظه به شیوه ای افسونگری کند و تمیز و زدودن غبار از رخسار متون و اشعار نباید صرف به ظاهر هزل آمیز یا هجو آمیز آن باشد که نیست و قصد نویسنده ـ موقعیت نوشتار و زبان آن نیز در این راستا بسیار مهم است . چه توفیق و جایگاه و عاقبت او به عبید ، ایرج و دیگر محدود کسانی که اینگونه می اندیشدند کم نبوده و نیستند .

«مجادله ی عبید با ارباب تزویر در رباعی ها »

2- گفتم که رخت آینه ی لطف خداست                 گفتا سخنت هست چو بالایم راست

گفتم که یکی موی بر این ... ونت نیست !                گفتا آری ! از نظر پاک شماست !

ـ کسانی که به اشعار عرفانی و متصوفه و لحن و اصطلاحات آنها آشنایی دارند خوب می دانند که عبید چگونه با قرار دادن مخاطب در این دیالوگ و مصرع سوم که کلید طنز این رباعی ست به آشکار کردن وجه برخی از اینان می پردازد .

3- این  مردمکان بر آب خود دم ندهند                 چیزی به کسی زبیش و از کم ندهند

زین قهبه زنان نان مطلب جامه مخواه                    کان زن جلبان آب به آدم ندهند !

ـ اینکه شعار برخی از خانقاه هها در اوایل شیوع عرفان که هنوز به انحراف نکشیده بود این جمله بود که : هر کس که خدا به او نعمت جان بخشیده در این درگاه لقمه نانی را سزاست از شعارهای زیبای عرفانی ست . که توانست در بدو عمل تفرقه ها را زدوده و رنگ و آبی تازه به شریعت و طریقت ببخشد . اما این چه ربطی به رباعی بالا دارد خودم هم نمی دانم . احتمالا چون منظور عبید دسته ی دیگری هستند که حافظ آنان را کوته آستین درازدست می نامد بنده خودم را به کوچه علی چپ زده ـ ام !

4- ... یرم که ز از روی کسی می آید                آش همه از جوی کسی می آید

زان ماهی شور را به جان دارد دوست                کز بوی خوشش بوی کسی می آید !

ـ به توضیح رباعی 2 توجه شود !

5-  این ... یر که از مناره شد بالاتر                      وز ... یر خطیب شهر شد خر گاتر

هر چند که من سست تر او محکم تر                هر چند که من پیر تر او برناتر !

ـ بدون شرح !

6- از چشمه ی خضر جام سنگی بهتر              وز وعظ خطیب قول چنگی بهتر

تیزی که ز رندکان به مَستی بجهد                   از سبلت شیخکان بنگی بهتر

7- ... ون گفت : که داد حکما من دادم           ... س گفت که آخر حکما من زادم

... یر از سَر خشم گفت با ... ایه که هی           حاضر بندی که هر دو را من گادم ؟!

ـ داد حکما من دادم به چند معنی ست اینکه الف ) آنچه دادنی نسبت به حکما بود از جنس من بود ! ب) داد به معنی عدل و قسط که یعنی به واسطه ی من حکم به عدل و قسط و انصاف دادند ! ج) جواب داد خواهی حکما به واسطه من پاسخ یافت و قس علی هذا ... !

8-  زر نیست که قصد ... ون نازی بکنیم             یا باده که عیش دلنوازی بکنیم

چون مایه فسق نیست چیزی حاضر                   بر خیز که ناچار نمازی بکنیم !

 ـ نمازی با یای نسبت یک معنی می دهد با یای وحده یک معنی! و در هر دو معنی به کننده ی کار بر می گردد !


Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>