بحثی درباره ی "موشک" و "رزمایش"
آیا موشک به معنای موش ِ کوچک است؟
اگر به فرهنگ های ِفارسی رجوع کنیم، می بینیم که برای «موشک» چند معنا را ذکر کرده اند یکی از این معانی «قسمی آتش بازی» است. کهن ترین فرهنگی که این معنا را برای موشک آورده گویا «شرف نامه ی مُنیَری» اثری از سده ی نهم هجری باشد.(١) ببینیم لغت نامه ی دهخدا در توصیف ِ این وسیله ی آتش بازی چه نوشته است: «قسمی آتش بازی که در آن آلتی از کاغذ ِ کلاهک مانند و به شکل ِ موش سازند (می بینیم که "ک" در این جا نه کاف ِ تصغیر که کافِ تشبیه است و همان گونه که برخی از دوستان نوشته اند می توان ساخت ِاین واژه را با "نارنجک" قیاس کرد.ـ جمشیدی) و درون ِ آن باروت و شوره ریزند و فتیله نهند و چوبی دُم آسا بر آن تعبیه کنند و آتش زنند و بر هوا پرتاب کنند».
از این وسیله ی ِ آتش بازی در جشن ها و به ویژه در شب تحویل سال نو استفاده می کرده اند. استاد عبدالحسین زرین کوب در مقاله ای که در باره ی "نوروز و آیین های وابسته به آن" نگاشته، این مراسم و نیز موشک و ساختمان ِ آن را توصیف کرده است:
«مراسم شب عید هم در نوع خود جالب است واز جمله شامل ِنمایش و آتش بازی در داخل حیاط و پشت بام خانه ها می شود. در گذشته آتش های مصنوعی ... به شکل موشک هایی کاغذی با محفظه ای از باروت و با دنباله ای از یک نوع جگن ِ خشکیده که به هنگام پرت کردن به هوا، به محفظه ی قابل انفجار آن آتش می زدند [ساخته می شد]،... که با صدای مهیب و شعله ی نورانی ِ شدیدی منفجر می گشت ...[و] تا نزدیک نیمه شب کوچه ها وخانه ها در شهر و ده در حال ِشور و هیجان واقع بود». (۲)
در متون عصر تیموری و صفوی نیز از این آتش بازی یاد شده است. برای نمونه در حبیب السیر خواندمیرِ هروی آمده: «... صد هزار چراغ بر ریسمان ها تعبیه کنند و موشک ها بر اطراف ِ آن بندند بر وجهی که چون یک چراغ بر افروزند موشک بر آن ریسمان ها دویده به هر چراغ که رسد روشن سازد...» (٣) در روضةالصفویه ی میرزابیگ ِگنابادی نیز می خوانیم: «... موشک بازان ِ نادره کار نیز فضای میدان را به انواع ِ صنعت، از هیاکلِ جانوران و موشک های گوناگون آراستند... وقتی که شمع ها و چراغ ها روشن می شد، آن موشک ها را آتش می زدند...» (۴)
امروز نیز رسم موشک بازی در تهران زنده است اما به جای شب عید، در شب چهارشنبه سوری انجام می گیرد و موشک ها دیگر دست ساز نیست. از آن جا که خواند میر و میزابیگ هر دو خراسانی بوده اند (یکی اهل هرات و دیگری گناباد که از شهرهای خراسان ِایرانِ امروز است) و از آن جا که ابراهیم فاروقی (صاحبِ شرف نامه) فرهنگش را درایالت ِ بهار ِ هند (۵) تألیف کرده و اطلاعات ِ هندیان درباره ی رسم های فارسی به واسطه ی ولایت های شرقی ِ ایران ِ بزرگ به دست می آمده است، می توان دانست که این رسم در خراسان ِ بزرگ نیز رایج بوده و پیش از آن که افغان ها به تاراج ِ فرهنگ ِ فارسی در آن سرزمین بپردازند، موشک بازی در آن ناحیه نیز انجام می گرفته است (شاید امروز هم چیزی از این رسم باقی مانده باشد ولی نامش موشک بازی نباشد چون گویا موشک در این دیار نا آشناست).
پس از آن که موشک های غول آسای دنیای جدید به صحنه ی هستی آمدند، فارسی زبانان به سببِ شباهتی که بین ِ این وسیله ی آتش بازی با این ابزار ِجنگی و فضایی می دیدند این موجوداتِ جدید را نیز "موشک" نامیدند. (این واژه را فرهنگستان وضع نکرده و مردم خود اختیار کرده اند. من در فهرست لغات ِ بر نهاده ی فرهنگستان "موشک" را جز برابر یک اصطلاح ِ شیمیایی، جای دیگری ندیدم و گمان بلکه یقین دارم این واژه در معنای موشک ِ جنگی، برنهاده ی فرهنگستان نیست.)
این اتفاق تنها در زبان ِ ما نیفتاده بلکه در زبان های دیگر نیز عین ِاین جریان را می بینیم. در زیر به بررسی ِ ریشه شناختی ِ واژه های"rocket" ِ انگلیسی و "fusée" ی ِ فرانسوی می پردازیم و سرگذشت ِ این دو واژه را در تاریخ ِ زبان هایشان به مطالعه می گیریم. اما پیش از آن که وارد این بحث شویم لازم است یک واژه ی پارسی را نیز که مربوط به صنعت ِ "نخ ریسی" است بشناسیم. معنای این واژه را به نقل از برهان قاطع ِ محمدِ خلفِ تبریزی می آورم:
"فَرموک": بر وزن ِ مفلوک، گروهه ی ریسمان ِریسیده شده را گویند که بر دوک پیچیده شده باشد. (۶) اثیرالدین اخسیکتی سروده است:
مشغول ِ پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب
"فرموکِ" اخترانش بدزدد ز دوکدان (۷)
Rocket (راکت):
برای شناسایی ِ تاریخِ واژه ی "راکت" و بررسی سیر اشتقاقی ِ آن، مطالبی را از برخی فرهنگ های انگلیسی که حاوی اطلاعاتِ ریشه شناختی است، در زیر ترجمه می کنم و مشخصات ِ این فرهنگ را همراه ِ اصل متن به طور کامل در ضمن ِ یادداشت ها می آورم.
در جلد چهاردهم از فرهنگِ معتبر و بسیار مفصل ِآکسفورد که در بیست جلد ِ بزرگ تألیف شده است می توان این اطلاعاتِ لغت شناسی را درباره ی rocket به دست آورد:
Rocket: (در معنای موشک) ... [ گرفته شده از فرانسویroquet (سده ی شانزدهم) یا اقتباس از ایتالیاییrocchetta در لاتین ِ قرون ِ میانه roccheta, rocheta (١٣۷۹م) گویا مصغرِ واژه ی ایتالیایی ِ rocca به معنای "فرموک ِ [کوچک]" است که ناظر به شکل و صورت ِ این شیء است...] (پیش از آن که سررشته ی فرموک را بکشند دوک ِ پوشیده از فرموک به شکل استوانه است ـ جمشیدی)
الف)یک دستگاه آتش بازی که دارای محفظه ای استوانه ای شکل از کاغذ یا فلز و حاوی ترکیب های قابل احتراق است. پس از شعله ور شدن این محفظه، دستگاه به بالا یا به فاصله ای [مستقیم] پرتاب می شود. موشک های آتش بازی بیش تر برای آن ساخته می شوند که در هوا منفجر شوند و نور افشانی کنند. (مانند موشک فارسی ـ جمشیدی)
(. . . . . .)
ج) هر وسیله یا ابزار جنگی ِدراز [و استوانه ای شکل] (مانند بمبِ هوایی، پرتابه، ناویز ِ فضایی) که در آن دستگاهی موشکی وسیله ی رانش [و پرتاب] باشد. (۸)
Fusée (فوزه):
برای فارسی زبانان ِ ایران "راکت" وسیله ی ورزش ِ "تنیس" است. آنان با راکت به معنای موشک ـ مگر از طریق زبان انگلیسی ـ آشنایی ندارند. حتی در فهرست واژگان برنهاده ی فرهنگستان، "موشک" (البته در معنای یک اصطلاح شیمیایی) برابر "فوزه" قرار گرفته است. اما این فوزه ی فرانسوی آن قدر زود از زبان مردم ایران برافتاد که فرهنگ ها هم از ضبط آن خودداری کردند. fusée فرانسوی نیز در تاریخ زبان ِ فرانسه سرگذشتی همچون rocket انگلیسی داشته است. اکنون به بررسی ِ ریشه شناختی ِ این واژه توجه کنیم.
مطالب زیر از جلد هشتم فرهنگ "گنجینه ی ِ زبان ِ فرانسه" که با نظارت " پُل اَمب" تألیف شده است ترجمه می شود
Fusée )
١- معنای کهن: گروهه ای از نخ که گرداگرد ِیک دوک می پیچد. (فرموک) ...
۲- درآتش بازی: قسمی آتش ِ مصنوعی از کاغذ یا فلز که واکنش های ناشی از باروت پرتابش می کند و در هوا منفجر می شود و به هنگام احتراق ریزه ها و اخگرهایی نورانی در هوا رها می کند...
٣- در توپ خانه: دستگاهی که بر روی یک افکننده تعبیه می شود به این قصد که در زمان و مکانی دلخواه موجب انفجار گردد. (۹)
"فرموک" با "موشک ِ جنگی" چه ارتباطی دارد؟
فرهنگ ِ "ریشه شناسی ِ فرانسه" ی ِ لاروس چنین می نویسد:
Fusée: (فرموک ِ کنَف، [نخستین بار] در ترانه های عامیانه ی سده ی سیزدهم .م) آمده، از لاتین ِعامیانه fusata* گرفته شده، گروهه ای از نخ است که گرداگرد ِیک دوک می پیچد و معانی گوناگون ِ فنی را به استعاره پذیرفته است، به ویژه در آتش بازی (از سده ی شانزدهم به این سو) و توپ خانه، و شکل ِ "موشک" با "دوک" ِ[فرموک پیچیده] مقایسه می شود. (١۰)
البته فرانسویان به تقلید از انگلیسی ها به موشک "روکت roquette" هم می گویند که درباره ی این واژه پیش تر سخن گفته ایم.
با تأمل در آن چه گذشت درمی یابیم که "راکت" انگلیسی ها و "فوزه"یِ فرانسویان در اصل فرموک ِ کوچک است. پس اگر اطلاق ِ فرموک به این موشک های ِغول آسا منطقی است ایشان را موشواره نامیدن غیر منطقی نیست (همان طور که نوشتم "ک" در موشک نه کاف ِ تصغیر که کافِ تشبیه است) و می بینیم که راکت ِ انگلیسی و فوزه ی ِ فرانسوی نیز هر دو مأخوذ از قسمی آتش بازی است
رزمایش:
"رزمایش" از "رزم " و "آیش" ترکیب نشده است، بلکه ترکیبی است از "رزم" و "آزمایش" که برای سهولت ِ تلفظ برخی از واج های آن ها به هنگام ترکیب افتاده است.
البته به گاه ضرورت (خاصه در شعر) می توان این ترکیب را به صورت کامل هم بیان کرد.
این اتفاق در زبان ما بی سابقه نیست و به فارسی هم محدود نمی شود، در بسیاری از زبان ها می توان نمونه هایی از این دست را نشان داد. در زیر پاره ای از این واژگان مرکب را که به هنگام ترکیب اجزایی از آن ها افتاده است می بینیم:
کلا پیسه: مرکب از "کلاغ" و "پیسه"
کلاغ سیاه و سپید، تغییر کردن ِ چشم، یعنی زیر و بالا شدن سیاهی و سپیدی چشم، چه پیسه به معنی ِ دو رنگ است و کلاغ ِ پیسه، کلاغِ ابلق است که مأخذ ِاین لغت گردیده است.(١١)
مولوی سروده است:
گفت تا چشمش کلاپیسه شدن
کور گشته است این دو چشم ِکور ِمن
(مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسن، دفتر پنجم، بیت ٣۷٣۵ )
سوزیان: در اصل "سود و زیان ِ" سرمایه باشد و اصل آن سود و زیان بوده است. (١۲)
ناصرخسرو می گوید:
ز دنیا زیانت زدین سود کردی اگر خوار گیری به دین سوزیان را (دیوانِ ناصرخسرو، تصحیح ِمجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران١٣۶۸، ص١١)
خاقانی می گوید:
گرچه عیسی وار از این جا بار سوزن برده ام
گنج ِقارون بین کز آن جا سوزیان آورده ام
(دیوان خاقانی شروانی، به تصحیح ِضیاء الدین سجادی، تهران، ١٣۷۸، ص۲۵۵)
ورزاو: مرکب از "ورز" به معنای کشاورزی، (صورتِ دیگری از "برز" که در برزگر می بینیم) و "گاو ِ" نر (گاوی که برای شخم زدن و شیار کردن ِ زمین های کشاورزی به کار رود). (١٣)
در شعری از احمد شاملو آمده است:
یوغ ِ ورزاو بر گردنمان نهادند/ گاوآهن بر ما بستند/ بر گرده مان نشستند/ و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند/ که بازماندگان را/ هنوز از چشم/ خون آبه روان است...
(مدایح ِ بی صله، تهران١٣۷۹، ص۵۹)
بُوَ ک: ترکیبی از " بُوَد" و "که"
باشد که، امید که، شاید که، و نیز اگر.
ولی محمد اکبرآبادی در شرح بیت زیر از مثنوی نوشته است: «بوک کلمه ی تمنی و آرزو است. و به معنی ِ "باشد" و "اگر" نیز آمده و مختصر ِ "بُوَد که". و در اینجا به معنی ِ اگر است».
ای بسا کس مرده در بوک و مگر که اگر این کردمی یا آن دگر» (شرح مثنوی مولوی موسوم به "مخزن الاسرار"، به اهتمام نجیب مایل هروی، تهران، ١٣۸٣، ج۲، ص۶۷۹)
ناگفته پیداست که اگر بخواهم فهرستی جامع از این قبیل ترکیب ها به دست دهم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود، پس به همین مختصر بسنده می کنم.
جالب تر آن که در رزم و آزمایش واج های "ز" و "م" مشترک است و حذفِ واج ها در این مورد توجیه پذیرتر
یادداشت ها:
(١) شرف نامه ی ِ مُنیَری، ج۲، ص۲۶۴. (به نقل از یادداشت های قزوینی، به کوشش ِ ایرج افشار یزدی، تهران، ١٣۶٣، ج۷، ص١۶٣)
(۲) دکتر عبدالحسین زرین کوب، "نوروز و آیین های وابسته به آن"، نقش بر آب، تهران، ١٣۷۴، ص۴۴۵)
(٣) به نقل از لغت نامه ی دهخدا، مدخل ِ موشک
(۴) به نقل از فرهنگ معین، مدخل ِ موشک باز
(۵) دکتر ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ١٣۶٣، ج۴، ص١١٣
(۶) برهان ِ قاطع، ج٣، ص١۴۷۰
(۷) به نقل از پاورقی برهان ِ قاطع، ج٣، ص١۴۷۰
(۸)
Rocket: … [a. F. roquet(16th c.) or ad. It. rocchetta in med. L. roccheta, rocheta (1379), app. a dim. of It. rocca ROCK3 (the third meaning of rock in English is distaff – Jamshidi)…]
a. A firework apparatus consisting of a cylindrical case of paper or metal containing an inflammable composition, by the ignition of which it may be projected to a height or distance. Pyrotechnic rockets are usually constructed so as to burst in the air and scatter a shower of sparks.
… c. Any elongated device or craft (as a flying bomb, a missile, a spacecraft) in which a rocket engine is the means of propulsion.
(The Oxford English Dictionary, second edition prepared by J. A. Simpson and E. S. Weiner, volume XIV, Oxford university press, 1989, p 22)
(۹)
Fusée: 1) Vieilli. Masse de fil qui entoure un fuseau… 2) PYROTECHNIQUE. Pièce de feu d'artifice de papier ou de métal, propulsée par réaction de la poudre, qui éclate dans l'air en lançant des jets de parcelles en ignition… 3) ARTILL. Dispositif fixésur un projectile, destiné à le faire exploser au moment ou à l'endroit voulu.
(Trésor de la Langue Française, dictionnaire de la langue française du XIXe et du XXe siècle (1789-1960), publié sous la direction de Paul Imbs, édition du centre national de la recherche scientifique, Paris, 1971-1994, tome huitième, p 1342-3)
(١۰)
Fusée: (fusée de chanvre, fableau du XIIIe s) du lat. vulg. *fusata, quantité de fil enroulée autour d'un fuseau, a pris divers sens tech. par métaphore, spécialisé par de la pyrotechnie (XVIe s) et artillerie, la fusée ayant été comparée au fuseau.
(Dictionnaire Etymologique de la Langue Française, par Albert Dauzat, Larousse, Paris, 1938, p 348)
(١١) لغت نامه ی دهخدا
(١۲) پیشین
(١٣) برهان قاطع، ج۴، ص۲۲۶۹
اریاادیب