دلایل جهانی شدن ادبیات (شعر) کلاسیک
چکیده
در این مقاله دلایل جهانی شدن ادبیات (شعر) کلاسیک ایران مورد کنکاش قرار گرفته است. در ایران پیشینة تاریخی آغاز «جهانی شدن شعر» دست کم به یکصد سال قبل و زمان انقلاب مشروطیت برمیگردد. در این دوره، شعر فارسی به عنوان هنر ملی و تاریخی ما مثل سایر بخشهای جامعه، قدم در راه جهانی شدن میگذارد.
پس از آن، نیما یوشیج با بهرهگیری از مکاتب اروپایی از جمله مکتبهای ادبی فرانسه و همچنین توجه به اصول شعر کلاسیک ایران، با ابتکار عمل خاص خود گامهای نخست را برای جهانی کردن شعر ما برمیدارد. جهانی شدن شعر ایران دلایل بسیار زیادی دارد که برخی از آنها همان دلایلی است که عامل پیدایش انقلاب مشروطیت ایران شد. از جمله دلایل جهانی شدن شعر کلاسیک ایران میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الف: عوامل خارجی: 1- ارتباط با دنیای غرب (1/1- الگو پذیری شاعران ایران از ادبیات و مکاتب اروپایی، 1/2- تأثیر علم و صنعت غرب بر روند جهانی شدن ادبیات و شعر ایران، 1/3- تأثیر زبان اروپایی به ویژه زبان فرانسه ، 1/4- تأثیر انقلاب مشروطه، 2- مجاهدتهای روشنفکران داخلی و خارجی، تحصیلکردگان، شاعران و نویسندگان، 3- تأثیر رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در آستانة جنگ جهانی اول و پس از آن، 4- عدم کارآیی شعر گذشتة فارسی، 5- رواج بازار نقد و نظریهپردازی، 6- انقلاب ادبی نیما یوشیج و 7- تأثیر روزنامه نگاری و ترجمه.
کلید واژهها:شعر، ادبیات اروپا، مشروطه
مقدمه
در نگاهی کلی و آرمانی، جامعة بشری پس از گذشت قرنهای متمادی از آغاز زندگی انسان با فاصلههای فرهنگی، اقتصادی و مدنی عمیق بین جوامع مختلف، میرود تا در سالهای آغازین قرن بیست و یکم خواسته یا ناخواسته، شکل جدیدی از زندگی اجتماعی را تجربه کند که بر آن فاصله میان جوامع، اگر نگوییم از میان برداشته شده، به اندازهای کاهش یافته که ممکن است رویای (دهکدة جهانی) مکلوهان، محقق گردد. رشد و پیشرفت فناوری ارتباطات و توسعة روز افزون رسانههای جمعی، گسترش مبادلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی، در نوردیدن مرزهای جوامع و هویتهای ملی و قومی، همگرایی جهان و در نتیجه هموار شدن راه برای توسعة نهادهای فرا ملی، و... تحقق این نگاه و شکلگیری این آرمان همیشگی را نوید میدهد. ادبیات (به طور عام) و شعر(به صورت خاص) تابع تحولات اجتماعی و جهانی است. سابقة جهانی شدن شعر کشورها، به آغاز انقلابهای بزرگ جهانی مثل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی انگلستان بر میگردد که مرزهای جغرافیایی شروع به فروپاشی میکنند. در ایران نیز شعر فارسی به عنوان هنر ملی و تاریخی ما ایرانیان تا قبل از انقلاب مشروطه از جنبههای مختلف فکری، ادبی، زبانی و... تقریبا در یک سبک و سیاق بوده است. صدای شعر دورههای مختلف ادبی در سبک خراسانی، عراقی، هندی، بازگشت ادبی و... با وجود همة تفاوتهای ظاهری و محتوایی، تقریبا یکسان بوده است. مهمترین دلیل این امر هم، اسارت افکار و اندیشههای شاعران و ادیبان ما در چهارچوب اندیشههای ارگانیک درون مرزی بوده است. شعر فارسی دریچهای برای تعامل با شعر جهان نداشته است.
با وزیدن نخستین نسیم انقلابهای جهانی از جمله انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی انگلستان، انقلاب 1917 روسیه و... روشنفکران و دوستداران ایران در داخل و خارج کشور به فکر جهانیسازی ایران و همگام کردن این مرز و بوم پرگهر با تحولات جهانی در همة زمینهها، از جمله اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و... افتادند. صد البته پیداست که این امر یک شبه صورت نگرفت بلکه سالها تلاش و تکاپوی مردان مرد را که عشق ایران زمین، واژههای «وطن»، «آزادی»، «انقلاب» و... درونشان نهفته بود، به همراه داشت. آنان با مشاهده، مطالعه و دقت در پیشرفتهای شگفتانگیز دول اروپایی در تمام زمینهها و مقایسة جامعة واپس گرای عصر قاجار با آن همه ترقیات اروپاییان، تمام هم و غم خود را صرف زدودن عوامل عقب ماندگیهای کشور و تلاش برای به ارمغان آوردن پیشرفتهای اروپاییان کردند. آرمان جهانی سازی ایران، بزرگترین آرزوی ایرانیان، به ویژه ایران دوستان ناسیونالیست بود. این آرزوی مقدس با تحقق انقلاب مشروطیت در سال 1285 هـ..ش محقق شد. گرچه با کمال تأسف، مشروطة ایران با موانع عدیدهای مواجه و در نطفه خاموش شد ول درخشش آن توانست همة ابعاد جامعة ما را روشنایی بخشد و توقعات هموطنان ما را در همهی زمینهها بالا برده و با مردم دنیا هماهنگ سازد.
شعر فارسی نیز به عنوان یکی از شاخههای سترگ ادبیات ایران و یکی از مظاهر فرهنگی ما از تغییر و تحولات جامعه به دور نبود و همگام با تحولات اجتماعی، در آستانة انقلاب مشروطه، شعر فارسی نیز متحول شد. اولین تحول در زمینة محتوا بود. تقریباً همان قالبهای گذشته شعر فارسی با برخس قالبهای نوپا مثل دوبیتی نو(چهارپاره)، بحر طویل و مستزاد، مضامین و مفاهیم جدیدی را- البته با زبان و بیانی سادهتر و کوچه و بازاریتر- یدک میکشیدند و این، یعنی وا شدن دریچة جدیدی به روی شعر فارسی؛ یعین، شکستن محدودیتها و فرامرزی و جهانی شدن شعر ایران. گر چه این جهانی شدن در شعر ما سرآغازی داشت ولی سر انجامی نخواهد داشت. چرا که تا جهان تحولاتش هست، شعر ما نیز همگام با این تحولات خود را به روز خواهد ساخت. شعر دورة مشروطه در راه جهانی شدن بود و شعر ایران توانست در آن دورة در حیطة محتوا با شعر جهان همگام شود. گام بعدی، انقلاب بزرگی بود که نیما یوشیج، پدر شعر نو ایران بر داشت. و توانست با بهرهگیری از مکاتب ادبی اروپایی، به ویژه مکتبهای ادبی فرانسه، به عنوان بزرگترین نظریهپرداز شعر نو، تحولات بنیادین و همه جانبهای در شعر فارسی ایجاد کند. گر چه کار نیما کاری بود کارستان، ولی پایان راه نبود. بعد از نیما شعر فارسی بر روی ریل جهانی شدن استوار شد و تا کنون توانسته است فراز و نشیبهای بیشماری را پشت سر بگذارد. در طول این دوره، جریانهای شعری متعددی در کشور شکل گرفته است که در همة آنها ردپای شعر اروپایی و همگام شدن با شعر جهانی مشهود است از جمله جریانهای شعری بعد از نیما میتوان به موارد زیر اشاره کرد: جریان شعر سپید، موج نو، شعرحجم، موج ناب، شعر کانکریت، شعر توگراف، شعر چریکی، شعر مؤنس،، شعر ریاضی، شعر رنگی، شعر سیاه، شعر اشراق، شعر گفتار، شعر مفهومی، شعر زبانی و شعر پستمدرن (پسانیمایی).
در این مقاله سعی بر آن است که به شیوة تحلیل تاریخی و اجتماعی به بررسی دلایل جهانی شدن شعر کلاسیک ایران پرداخته شود. ناگفته پیداست که تمامی زمینهها و عوامل فکری، اجتماعی و اقتصادی که در پیدایش انقلاب مشروطة ایران موثر بوده، کم و بیش و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، در تغییر سبک و سیاق شعر دورة مشروطه و جهانی شدن شعر فارسی تأثیر داشته است. در زیر به برخس از عوامل جهانی شدن شعر فارسی اشاره میشود.
الف: عوامل خارجی
1- ارتباط با دنیای غرب(اروپا)
1/1- الگوپذیری شاعران ایران از ادبیات و مکاتب اروپایی
شعر ایران نیز مثل سایر گونههای ادبی و ابعاد اجتماعی، تحت تأثیر مکاتب ادبی و نظریههای شعری اروپایی شکل گرفته است. «پدیدة شعر نو در ایران، همانند هر جای عالم، رهآورد مواجهة ناگهانی ما با امواج نیرومند مدرنیته بود که از قرن 15 و 16 با ظهور رنسانس(نوزایش) و به طبع آن، فروپاشی روح تفکر قرون وسطی، اوجگیری بینش علم محوری(humanism) از مغرب زمین به راه افتاد و رفته رفته آفاق جهان را درنوردید.» (روزبه، 1386:54) اغلب شاعران عصر مشروطه یا بعد از آن گوشة چشمی به شعر و هنر اروپاییان داشتهاند. شعر دورة مشروطه هم مثل سایر گونههای ادبی، به عنوان حلقة ارتباط شعر کلاسیک و شعر نو، وارد مرحلة گذر از سنت به مرحلة مدرنیته میشود. البته «شعر فارسی از آغاز سلطنت مظفرالدین شاه، کاملا کسوت مشروطه خواهی در بر کرده بود.» (آژند، 1365:40) در اینکه آشنایی نویسندگان ایرانی با ادبیات اروپا، بخصوص با ادبیات قبل از انقلاب کبیر فرانسه، و آشنایی با شیوههای نگارش و مسائل مربوط به نقد ادبی و در یک کلمه فلسفة ادبیات اروپایی یکی از عوامل مهم در جهت گرایش نویسندگان و شعرای ایران به سادگی بیان و نوجویی و نزدیک کردن زبان نوشتار به زبان گفتار بوده است، تردیدی نیست. (آجودانی، 1387:148) «در بینش نویافتة جهان بورژوازی ایران، مکاتب گوناگون زیبا شناسی اروپایی نظیر رمانتیسیسم، رئالیسم، ناتورالیسم و ما بعد امپرسیونیسم و تا حدی سورالیسم استقبال گردید. تحت تأثیر این مکاتب آثاری پدید آمد که در بر دارندة نشانههای از مکاتب گوناگون بود... شعر رمانتیک ایرج میرزا (زهره و منوچهر) و رمانتیسیسم مترقی عشقی مثل ایدهآل عشقی در کنار رئالیسم جمالزاده در «یکی بود، یکی نبود» و اشعار کارگری لاهوتی، همگی منشاء در این دوره دارند.» (آژند، 1383:148)
پس از آشنایی با افکار و آداب غربی... اندیشة تغییر در شئون اجتماعی به اذهان راه یافته بود حتی برخی از شاعران پیش و بیش از آنکه در شعرشان عملا تغییری ایجاد کنند، اندیشه دگرگونی را به زبان آوردهاند و گاه این اندیشه هیچگونه تأثیر بارزی هم بر شعر خودشان برجای نگذاشته است. «شاید حزین لاهیجی (1103-1183 هـ .ق) نخستین کسی باشد که از وضع ناهموار آن روزگار ایران به ستوه آمده آرزو کرده است که اصلاحاتی به شیوة اروپاییان در کشور خویش انجام دهد.» (حزین لاهیجی، 13042:21) «منبع دیگر شاعران مشروطه برای دستیابی به سبک نوین، اشعار ترکی بود که کمی پیشتر انقلابی در آن روی داد... چنین بود که مثلاً سید اشرف وقتی متوجه شعر ترک شد، ذوق زده بسیاری ار اشعار صابر را تمام و کمال به فارسی ترجمه کرد؛ چون میدانست که شوری به پا خواهد کرد، که چنین نیز شد.» (لنگرودی، 1381:44)
رفته رفته «تنوعطلبی، نو آوری و تجددگرایی در پی آشنایی گسترده مردم با ادبیات اروپایی موجب تحولی شد که در ادبیات منظوم به ایجاد «وزن نیمایی» در شعر فارسی انجامید.» (امین، 1384:348) نیما یوشیج میگوید: «در ادبیات و آثار دیگر هنری ما، نفوذ ذوق و سلیقه خارجی از نیمة دوم سده نوزدهم شروع شد... (نیما یوشیج،1351:79) جلال آل احمد هم به تأثیر اشعار اروپایی بر شعر نیما یوشیج اشاره میکند و میگوید: «آنچه مسلم است اینکه او پس از آشنایی با شعر آزاد و شعر سپید اروپاییان، که مقصود از اولی شعر بیقافیه است و از دومی شعر بیوزن و بیقافیه، در راه سرودن اشعار عروضی و بیوزن و قافیه افتاده است.(طاهباز،1368:86) سید حسن امین نیز به این تأثیر پذیری نیما از شعر اروپاییان اشاره کرده است:» :«نیما با آموختن زبان فرانسه با ادبیات جهان آشنا شد و تحت تأثیر چهارلایة مختلف فرهنگی به نوآوری و ابداع در شعر فارسی پرداخت: لایة اول آثار رمبو، مالارمه، بودلر، ورلن، پل والری، آلفرد دوموسه، شاتو بریان و لامارتین و دیگر نویسندگان و شاعران سمبولیست فرانسه بود. لایة دوم، آثار نویسندگان و شاعران روسی همچون تولستوی، داستایوفسکی، پوشکین، چخوف گوگل و ماکسیم گورکی بود که نیما چپروی و چپگرایی خود را تا حدی به آنان و معاشران ایرانی خود از روشنفکران چپروی ایرانی مدیون بود... لایة سوم، فرهنگ عامه و ادبیات بومی و محلی (طبری و مازندرانی) بود. لایة چهارم، فرهنگ کلاسیک فارسی و مخصوصاً تصویرسازیهای نظامی در خمسه بود.» (امین، 1384:355)
شاید تأثیر غیر مستقیم ادبیات اروپایی، (به ویژه آثار آلفرد دوموسه، شاتو بریان و لامارتین) که بی شک نیما با آنها مأنوس بود، در قطعة ادبی غنایی تغزلی «افسانه» انکار ناشدنی باشد. «اهمیت نیما، به حقیقت، در این خلاصه میشود که وی نه تنها شعر اروپایی و شعر فارسی را به هم در مفهوم و تصویر نزدیک کرد بلکه همچنین با نگرشی کاملا متفاوت با جهان دیگری شاعران فارسی زبان به انسان و طبیعت نگریست.» (امین، 357-355 : 1376) علی شریعتی هم با تأکید بر این نکته میگوید: «پس از رشد و گسترش روزافزون تجدد غربی، رواج اندیشهها و گرایش مارکسیستی، فراگیر شدن فرهنگ ملیت و وطنپرستی و در افتادن روشنفکران با مذهب، به مثابة خرافه و ارتجاع... هنر و ادبیات جدید ایران غالباً در سایة گرایشهای روشنفکری غربی، مارکسیستی و احیاناً ملی و مردمی شکل گرفت. سر دمداران و نظریهپردازان داستان و نمایش و شعر و هنر نو، رسما به این جناحها، تعلق داشتند... حتی شاعر منزوی و مستقلی چون نیما یوشیج از برخی جهات تحت تأثیر اندیشهها و گرایشهای جهان بینی مارکسیم قرار گرفته بود. چنان که خود نیز میگوید: «میدانم که بعضی افکار من به آنها نزدیک میشود اما میدانم که آنها بسیار زیاد نقطههای ضعف دارند. (حسن لی، 1386:28)
پس از نیما یوشیج نیز توجه به مکاتب ادبی و شعرای اروپایی همچنان ادامه پیدا میکند. «در این دوره شاملو به لورکا توجه بیشتری کرده است. از سوی دیگر، جای پای شعر مقاومت فرانسه را هم میتوان در شعر بعضی از گویندگان این دوره دید. الوار و اراگون، از شاعران مقاومت فرانسه، بر شخص شاملو تأثیر گذاشتهاند. از شعرای فرانسه، سن ژون پرس نیز بر شعر این دوره اثر گذاشته و تأثیر او را بر سپهری و بر دریاییها میتوان مشاهده کرد.» (شفیعی کدکنی، 78:1387) خلاصه «همچنان که انقلاب مشروطه بیشتر تحت تأثیر انقلاب کبیر فرانسه و ملهم از افکار اروپایی بود، نوگرایی شعر مشروطه هم ملهم و متأثر از تحولات شعر اروپا بود.» (امینپور، 297:1384)
1/2- تأثیر علم و صنعت غرب بر روند جهانی شدن ادبیات و شعر آن
زمانی که ما خواب میرفتیم، اروپاییان خیلی وقت قبل از ما بیدار شده بودند. «رنسانس و اومانیسم (از قرن 15 تا 17 میلادی) مقدمهای بود برای اینکه انسان جانشین کلیسا و خدایان شود... اومانیسم تمهیدی بود برای انسان، تا قربانی کلیشههای سابق، که انسان به خدایان نسبت داده بوده نشود. حتی در شعر و داستان «(تسلیمی، 15ک1387) آن گاه که خوی و خصلت جنگ طلبی و خونریزی را، هر گونه تفکر مفید را بر محمدخان قاجار بسته بود و او جز به جنگ نمیتوانست بیندیشد، فرانسویان به انقلاب کبیر خود میاندیشید. انقلابی که با تحقق آن، تمام انقلابهای بعدی کشورها به نحوی تحت تأثیر آن قرار گرفتند. «آغاز حکومت قاجار در ایران مقارن است با رشد روزافزون صنایع در کشورهای غربی. بورژوازی جدید به واسطة افزایش تولید کالاهای صنعتی، از سویی برای صدور کالا و به دست آوردن مواد خام نیاز به بازارهایی تازه داشت... از بد حادثه ایران دورة قاجار یکی از بهترین مناطق نفوذ سیاسی و یکی از بهترین بازارها برای دو قدرت استعمار زمان، روس و انگلیس بود... در کشاکش این تحولات و در برخورد با مدنیت غربی، با جریانهای اجتماعی و فرهنگی مهمی رو به رو میشویم که تاریخ ایران را در مسیری دیگرگون قرار داد. (اجودانی، 56ک1387)
نخستین برخورد ایرانیان با صنعت و فناوری غربی، برخوردی از سر شیفتگی و اعجاب بوده است. پیروزی ملل اروپایی و عقب ماندگی ملل مسلمان از سویی دیگر، اندیشة شرقی را متوجه مسائل تازهای کرد. «تاسیس دارالفنون در ایران از نشانههای روشن این اعتقاد بود که راه نجات در اخذ علم و تکنیک غربی است. این اعتقاد و اندیشة اخذ صنعت غرب، از برجستهترین تمهای شعری مشروطه است. و شاعر مشروطه خواهی را نمیتوان سراغ کرد که به نوعی با این مسئله درگیر نبوده باشد.» (اجودانی، 241:1387) بنابراین، شیفتگی به علم و صنعت اروپاییان، به دنبال خود تحولات همه جانبهای را در زمینههای مختلف علمی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی و نهایتا ادبی و هنری میطلبید. از این روست که در شعر شاعران دورة مشروطه، توصیف مظاهر صنعتی غرب بیشتر به چشم میخورد. شاعران این دوره «میکوشیدند موضوعهای تازه را در قالب شعر سنتی بریزند. فی المثل در غزل به جای معشوق سنتی از «مام وطن» و در قصیده به جای توصیف اسب و قاطر، در وصف هواپیما و قطار سخن میگفتند.» (یاحقی،27:1382)
1/3- تأثیر زبانهای اروپایی، به ویژه زبان فرانسه
تجربة تاریخی نشان میدهد اغلب کسانی که به نحوی با زبان و فرهنگ خارجی به ویژه زبان و فرهنگ اروپاییان ارتباط داشتهاند، افرادی جامعنگر و دگراندیش بودهاند؛ چرا که زبان، به ویژه زبانهایی که از دایرهی شمول بیشتری برخوردارند، از جمله زبان انگلیسی، فرانسوی، روسی و... دریچة نوینی به روی افراد میگشایند و این دریچه، دنیای آدمها را بزرگ میکند. یکی از دلایل جهانی شدن شعر ما، آشنایی شاعران و نویسندگان دورة مشروطه با زبان فرانسه بود که باعث میشد آنها با مطالعة جراید، روزنامهها و کتابهای فرانسوی از اوضاع جهان با خبر شوند و شعر فارسی را با تحولات جهانی همگام و هماهنگ سازند. نمونة بارز این ادعا را میتوانیم در دورة مشروطه و بعد از آن مشاهده کنیم که اغلب انقلابیون، به ویژه روشنفکران و شاعران چه خارجنشین یا مقیم کشور، با زبان فرانسه آشنایی داشتند. از جمله میرزا ملکم خان، میرزا آقا خان کرمانی، میرزا فتحعلی آخوند زاده، طالبوف، میرزا ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت، شمس کسمایی، جعفر خامنهای، نیما یوشیج و... مثلاً نیما یوشیج در بارة ارزش و اهمیت زبان فرانسه میگوید: «آشنایی با زبان خارجه [زبان فرانسه]، راه تازهای را در پیش چشم من گذاشت.» (آرینپور، 583:1382) یعقوب اژند در این باره میگوید: «آنچه به این شاعران انگیزه میبخشد تا پا به درون تمرینهای موفق در قالبشکنی شعر بگذارند، آشنایی آنها با شعر اروپایی و به ویژه شعر فرانسه است. رفعت زبان فرانسه را به خوبی میدانست... شمس کسمایی، زبان فرانسوی و روسی را خوب یاد گرفته بود و میتوانست به منابع ادبی آنها دست یابد... اصلا زبان و ادبیات فرانسه همچون انقلاب آن، با شور و علاقة خاصی در نزد روشنفکران ایران عزیز بود و به فراگیری زبان فرانسه اهتمام میورزیدند... نیما هم با بهرهیابی از شعر سپید فرانسه، بیشترین انگیزه را در ساختار شکنی شعر فارسی پیدا میکند. (اژند،193:1386)
1/4- تأثیر انقلابهای غربی و شرقی (فرانسه، انگلستان، روسیه، چین و...)
انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی انگلستان سرآغازی بود برای انقلابهای دیگر جهانی در دیگر کشورهای مختلف جهان. بعدها به تقلید از این دگرگونیها، ممالک دیگر نیز به فکر ایجاد تحولات بنیادین در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و ادبی و... خود افتادند.» تحولات همه جانبه با وضع کم و بیش مشابهی در کشورهای بزرگ و سنتی آن روز [دورة مشروطه و قبل از آن] از قبیل روسیه، چین، ژاپن، ترکیه، مصر و هند رخ داد. به گونهای که برخی از دگرگونیهای جامعه ایران را میتوان متأثر از تحولات این کشورها دانست و نه مستقیما متأثر از غرب» (امینپور، 295:1384) بنابراین، آرمان جهانی شدن ایرانیان با تحقق انقلاب مشروطیت به ثمر رسید. «سخن از آزادی و این کلمه را گفتن با مشروطیت شروع میشود. قبل از مشروطه، مفهوم آزادی، که مترادف با دموکراسی غربی است، به هیچ وجه وجود نداشت. آزادی - به معنی دموکراسی غربی با مشروطیت آغاز میشود و این تفکر حاصل انقلاب کبیر فرانسه (بعد از 1879) انقلاب صنعتی انگلستان (از حدود 1750 به بعد) و پیامدهای آن است.» (شفیعی کدکنی، 35:1380) البته تجدد این دوره، محصول تحولات و رویدادهای است که از پایان قرون وسطی در جهان ریشه میدواند و شاخ و برگ آن تا ایران هم سایه میگستراند؛ یعنی از قرن شانزدهم تا نوزدهم که انسان به گونهای دیگر به خود و جهان مینگرد... «بیشتر مورخان نقطه آغاز برخورد ایران و غرب را دوره صفوی میدانند که پس از جنگهای ایران و روس قوت میگیرد. و از حد ارتباط سیاسی به برخورد فرهنگی و فرهنگ پذیری میرسد...» (امینپور، 295:1384)
انقلاب روسیه هم تأثیر بلامنازعی بر بیداری ایرانیان و جهانی شدن اجتماع و ادبیات آن داشته است و ادبیات آن داشته است. «جریانهای سیاسی روسیه به ویژه انقلاب کبیر 1917، از ابتدای شروع تا تحقق آن به وسیله لنین و یارانش، پیوسته تأثیر مستقیمی در پیدایش افکار انقلابی و پیشرو در ایران داشته است. یکی از تاثیرات آن ظهور حزب دموکرات آذربایجان است که به فاصله کمی پس از شورش فوریه 1917 روسیه به رهبری شیخ محمد خیابانی تشکیل شد.» (لنگرودی، 52:1381) «انقلاب بلشویکی روسیه که پیامد انقلاب بورژوازی 1905 م بود تأثیری در خور در ایران داشت. موج تازه انقلابی از برای آزادی ملی از سال 1297 ش تا 1300ش وارد ایران شد و در قیامهای گیلان و آذربایجان در سال 1299ش به اوج خود رسید. ادبیات کارگری در ایران ریشه بست. اشعار ابوالقاسم لاهوتی فرخی یزدی و پروین اعتصامی، روح انقلابی این دوره را جلوه ساخت در شعرهای ابوالقاسم لاهوتی برای نخستین بار نمونههای از رئالیسم اجتماعی شعر فارسی متبلور شد. ادبیات این دوره، ستیهنده و نقادانه و مردمی بود. آگاهی ملی و افکار و اندیشههای آزادی خواهانه با ادبیات در هم تنیده شد.» (اژند، 143:1383) بنابراین، «ویژگی مردمی شعر دوره مشروطه وقتی در مجاورت انقلاب روسیه (1297ش/اکتبر1917) و تحت تاثیر اندیشههای کارگری حاکم بر ادبیات بلشویکی قرار میگرفت، با تاکید بر تضاد میان دو طبقه دارا و نادار رنگ و بوی طرفداری از محرومان یا به اصطلاح آن روز کارگران و زحمتکشان را پیدا میکرد (یاحقی، 19:1382)
2- شکست ایران از روسیه
ایران تا آغاز حکومت قاجار جندان ارتباطی با دنیا نداشت. در آغاز حکومت قاجارها به ویژه دوره حکومت فتحعلی قاجار و شکست ایران از روسها، باب آشنایی با علم و فناوریها و صنایع و تسلیحات دنیای رو به پیشرفت غرب برای هم وطنان ما ملموس و مشهود شد. این بود که عباس میرزا اولین گروه دانشجویان ایرانی را به منظور کسب علوم و فنون مختلف، از جمله ساخت تسلیحات نظامی، روانه اروپا ساخت، «شکست ایران از روسیه (1813-1803م) در زمان عباس میرزای قاجار- که پیامد آن تحمیل قراردادهای ننگین «گلستان» و «ترکمنچای» به ایران بود- عمق عقب ماندگی و پوسیدگی بنیانهای اجتماعی و اقتصادی کشور را آشکار میساخت... احساس نیاز به مدرنیزاسیون در همه ابعاد، منجر به اقدامات از این دست شد: اعزام محصلان ایرانی به خارج، احداث کارخانه باروت سازی، تاسیس چاپخانه در ایران، تاسیس و گسترش روزنامهنگاری، تاسیس دارالفنون، ترجمه آثار غربی به فارسی و... بدین ترتیب مظاهر تمدن و فرهنگ غرب یکی پس از دیگری وارد صحنه حیات اجتماعی و فکری ما ایرانیان شدند.» (روزبه، 54:1386) «جنگهای ایران و روس، به رقم آنکه برای سرزمین و مردم ما بسیار گران تمام شد... با این حال چشم و گوش مردم و مسئولان مملکت را باز کرد تا از خواب سنگین هزار ساله بیدار شوند.» (یاحقی، 9:1382) طبیعی بود که «شاعر و نویسنده آن دوره [مشروطه] پس از شکست ایران از روس و قتل امیر کبیر، جویای سنت و شکلی میشود که بتواند حقیقت فرهنگی و ادبی زمان خود را به کمک آن نشر و ابلاغ نماید.» (عبادیان، 16:1387)
ب: عوامل داخلی
1- تأثیر انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه در سال 1906/ق.هـ 1324/1385میلادی به وقوع پیوست. خود انقلاب مشروطه با تأثیر پذیری از انقلابهای اروپایی از جمله انقلاب کبیر فرانسه ایجاد شده بود. انقلاب مشروطه همه چیز را در جامعه تحت تأثیر خود قرار داد. این جنبش نیرومند... نقطه التقای سنت و تجدد در اغلب زمینهها: سیاست، اقتصاد، مدنیت، مذهب، تفکر، هنر و ادبیات محسوب میشود.» (روزبه، 55:1386) ادبیات، به ویژه شعر فارسی نیز که هنر چیره و قالب ایرانیان است، با تاثیر پذیری از انقلاب مشروطه از حیث محتوایی دگرگون شد. و با پشت پا زدن به خیال پردازیهای دروغین و مضامین کهن، به مفاهیم انسانی به روز شده و واقعی روی آورد. دوره مشروطه «از نظر اجتماعی و از نظر ادبی یکی از پیچهای مهم تاریخی و نقطه عطف بسیاری از تحولات اجتماعی و ادبی امروز است. در واقع این دوره را میتوان «دوره آغازها» نامید...
در شعر اولین نشانههای قالب شکنی و خروج از سنت دگردیسی و کاربرد فراوان و متفاوت قالبهای مانند مستزاد و مسمط، شکل گرفتن تصنیف به عنوان یک قالب شعری، تجربه قالبهای تازه مانند چهارپاره یا دوبیتیهای به هم پیوسته، منظومههای نمایشی، شعر کارگری، شعر عامیانه و طنزآمیز و انتقادی، دگرگونی در عناصر شعر مانند زبان، موضوع و محتوا، صور خیال، موسیقی و... همچنین تغییر مخاطب، رسانه، هدف، رسالت، نقش و کارکرد شعر... (امینپور، 295:1384) «انقلاب مشروطیت مثل سیلی بود که با یک دنیا رهآورد از حقایق زشت و زیبا به قلمرو هنر و ادبیات وارد شد. (اخوان ثالث، 40:1369)
ایران تا انقلاب مشروطه (1906/1324) کشوری فئودال با نظام استبداد آسیایی بود. «تماس روزافزون مردم ایران با ممالک اروپای غربی موجبات انتقال عقاید و آرای آزادیخواهی به ایران فراهم ساخت. در تمامی این جریانها ادبیات معاصر ایران نه تنها به صورت یک تاریخچه مضبوط کارکرد، بلکه در حقیقت عامل قاطع در اصلاحات اجتماعی نیز برشمرده میشد. (آزند، 140:1383) «از نیمه دوم قرن گذشته و اوایل قرن بیستم میلادی تحولاتی که در حیات سیاسی و اجتماعی ایران رخ داد، رکودی را که سالها بر ادبیات ایران فرمانروایی داشت از میان برد و نتیجه این حادثه این شد که ادبیات و از جمله شعر فارسی به ظهور برسد.» (آرینپور، 577:1382) ولی همچنان که انقلاب مشروطه بیشتر تحت تاثیر انقلاب کبیر فرانسه و ملهم از افکار اروپایی بود، نوگرایی شعر مشروطه هم ملهم و متاثر از تحولات شعری اروپا بود...(امینپور، 297:1384) «به هر تقدیر انقلابات سیاسی و تا حدودی تغییرات اجتماعی که در انقلاب مشروطیت سال 1906/1324 و رویدادهای پس از آن به اوج کمال خود رسید، محتوای شعر را تغییر داد.» (اژند، 16:1383)
اهل درک به این معنی پی برده بودند که «زندگی نوین، زبان و ادب نوی میخواهد. این را حتی سنتگرایان و پاسداران ادب کهن باور کرده بودند. و برای پیشگیری از یک انقلاب تهاجمی و ویرانگر بر ضد سنتها و قاعدههای دیرینه، میکوشیدند موضوعهای تازه در قالب شعر سنتی بریزند. فیالمثل در غزل به جای معشوق سنتی از «مام وطن» و در قصیده به جای توصیف اسب و قاطر در وصف هواپیما و قطار سخن میگفتند.» (یاحقی، 27:1382) «اشعار شاعران امثال ادیب الممالک فراهانی، ایرج میرزا، حیدر علیکمالی، ملکالشعرای بهار، نسیم شمال، عارف قزوینی، فرخی یزدی، میرزاده عشقی و... اگر با شعر قدیم تفاوت یافت نه از لحاظ قالب که صرفا به اعتبار زبان خاص دوره مشروطیت و بیان مضامین جدید بود که بر خلاف ادوار قبل از یک «من» اجتماعی جریان میگرفت.» (حقوقی، 385:1383)
«مشروطیت در تحول اجتماعی و فرهنگی ایران نقطه عطفی بود که بر اثر آن نهادهای جدید فرهنگی از جمله مدارس جدید، مطبوعات، احزاب تاسیس شدند و شاعران و سخنوران دوشادوش ناطقان، سخنرانان و نویسندگان ادب فارسی را با شور انقلابی و پیامهای سیاسی به میان مردم بردند. به ویژه بعضی از شاعران امثال عارف قزوینی، سید اشرف گیلانی و ابوالقاسم لاهوتی اشعار موزون و موقفا اما عامه پسند وسیلهای برای تبلیغ اندیشههای آزادی طلبی و مشروطه خواهی قرار دادند. بدینگونه اکثریت شاعران مخاطبان خود را عامه مردم و نه یک گروه خاص اجتماعی میدانستند.» (امینپور، 73:1384) «پس از مشروطیت شعارهای میهنی و سیاسی رفته رفته جای خود را به مطالب انتقادی و اجتماعی داد و تدریجا شیوههای زندگی جدید و پدیدهها و جلوههای گوناگون تمدن و فرهنگ غرب شاعران را مجبور کرد تا در مسیر یکی از این دو راه قدم بگذارند؛ یا بکوشند تا با تنفس در فضای خیال پردازنه و رمانتیک شعر مغرب زمین از هوای گرفته و ملال آمیز شعر تقلیدی پس از شیوه هندی فاصله گیرند یا به زعم خویش با توصیف مظاهر مختلف و پدیدههای گوناگون صنعتی جدید خود را نوآور و فرزند زمان خود جلوه دهند. با این تصور که اگر به جای شمع از برق، یا به جای اسب از اتوموبیل و یا به جای کاروان از قطار، سخن گویند، به شعر زمان خود دست یافتهاند.» (حقوقی، 388:1383)
نثر و شعر و نقد و نظر در این هنگام، هماهنگ و همرنگاند و همه رنگی از انقلاب [مشروطه] پذیرفتهاند... شعر در این دوره حتی پارهای از وظایف نقد و نظریه ادبی هم خود به عهده میگیرد... همچنان که در دوره انقلاب غالب افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی به خدمت انقلاب در میآیند، «شعر نیز به وسیله و ابزار بدل میشود. سلاح میشود، آیینه میشود و به تصویر کردن و بزرگ نمایی واقعیت میپردازد... همچنین شعر برای این که بتواند حوادث و تحولات پر شتاب اجتماعی را بازتاب دهد ناگزیر است همچون جامعهای در حال دگرگونی و تجدد، در محتوا و شکل نو شود، انتقاد کند، واقعگرا باشد، طنز آمیز باشد، ساده باشد تا عامه مردم هم آن را در یابند.» (امینپور، 1384: 306-307) بنابراین، انقلاب مشروطه سرآغازی برای جهانی شدن شعر کلاسیک ایران و مرحله گذر از سنت به مدرنیته بود.
2- مجاهدتهای روشنفکران داخلی و خارجی، تحصیل کردگان، شاعران و نویسندگان
روشنفکران داخلی و خارجنشین ایرانی که با مشاهدة مستقیم پیشرفتهای ممالک دیگر از جمله اروپاییان، بر عقب ماندگیها و نظام پوسیده حکومتی آن تأسف میخوردند، در صدد اصلاحات همه جانبه بر میآمدند. اندیشة تجدد، اول بار در ذهن بزرگانی مثل میرزا عیسی، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، عباس میرزا و امیرکبیر به دنبال شکست ایران در جنگ روسیه به وجود آمد. «از میان مسئولان رده بالای مملکتی که برای هم قدمی با دنیای آن روز گامهای بلندی برداشتند، یکی قائم مقام فراهانی و دیگری شاهزاده عباس میرزا، بودند... اقدامات بنیادین عباس میرزا چندی بعد توسط نادره مرد سیاست ایران، میرزا تقی خان امیرکبیر در روزگار سلطنت ناصرالدین شاه دنبال شد و اندکی بعد از آن، در قالب نهضت مشروطیت به نتیجه رسید.» (بیهقی، 9:1383)
همچنین «از مشاهیر رجال سیاسی این عصر که دربارة الزام اصلاحات در حد امکان سعی قابل ملاحظهای به عمل آوردند، میرزا ملکم خان ناظم الدوله، محمد حسن خان اعتماد السلطنه معروف به صنیع الدوله، میرزا جعفر خان مشیر الدوله، حسنعلی خان امیر نظام گروسی و تعدادی از علمای عصرش حاج شیخ هادی نجم آبادی و میرزا حسن آشتیانی را میتوان نام برد.» ( زرین کوب، 821:1379) علاوه بر این، روشنفکران ایرانی مقیم ترکیه، مصر، روسیه، انگلستان و... که با انتشار کتب و روزنامهها، شعلة آگاهی و آزادیخواهی را در قالب جامعه بر میافروختند، رفته رفته منورالفکرانی نظیر فتحعلی آخوند زاده، طالبوف، زین العابدین مراغهای، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکمخان ارمنی با ایدههای ماسونی و ملیگرایانه، به نگارش کتب، رسالات و مقالات اجتماعی و انتقادی با بیانی ساده اما سخنی کوبنده و معترض همت گماشتند و سرانجام نهضت مشروطیت زاده شد. از دیگر روشنفکران تاثیرگذار در به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه و جهانی شدن تمدن، فرهنگ و ادب و شعر ایران میتوان به افراد زیر اشاره کرد: سیدجمالالدین اسدآبادی، ملکالمتکلمین، میرزا محمدعلیخان تربیت، سیدعلی تقیزاده، میرزا یوسفخان مستشارالدوله، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، علیاکبر دهخدا و احمد کسروی.
در دوره مشروطه شعر و شاعر با حفظ برخی از مسئولیتها و کنارگذاشتن برخی دیگر، وظیفه مبارزه، روشنگری، انتقاد، افشاگری، بیانیهنویسی، استیضاح مقامات، تاریخنگاری، معرفی صنایع جدید و... را هم بدوش گرفت. چنانکه میبینیم «بسیاری ازشاعران خود موسس یا نویسنده روزنامهها و مجلات بودهاند. از جمله ادیب الممالک فراهانی(روزنامه ادب)، سیداشرف (نسیمشمال)، دهخدا (صوراسرافیل)، بهار (نوبهار و دانشکده)، نظام وفا (وفا)، تقی رفعت (تجدد و آزادیستان)، لاهوتی (پارس)، فرخی یزدی (طوفان) و... همچنین برخی حضور فعال در قیامهای مردمی داشتند مثل لاهوتی و بهار، و برخی مسئولیتهای سیاسی از قبیل وزارت و نمایندگی مجلس و... (بهار و یزدی) به گونهای که نمیتوان اینان مصلحان و مبارزانی بودهاند که شعر را هم در جهت اصلاح و مبارزه به خدمت گرفتهاند، یا شاعرانی بودند که در اصلاحات و مبارزات اجتماعی هم شرکت داشتهاند. هم از این روست که در میان انقلاب مشروطه و شعر آن شباهتها یافت میشود.» (امینپور، 296:1384) بنابراین، شعر مشروطه از دل انقلاب مشروطیت زاده میشود و یکی از آبشخورهای انقلاب مشروطه نیز اندیشههای روشن صاحبمنصبان، روشنفکران، تحصیلکردگان و قلمبدستان وطن دوست بود. پس یکی از علل جهانی شدن شعر فارسی، تلاش و مجاهدتهای روشنفکران، شاعران و نویسندگان داخلی و خارجی بود.
3- تأثیر رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در آستانه جنگ جهانی اول و بعد از آن
ادبیات آینة اجتماع است و از آن تأثیر میپذیرد. در حقیقت، ادبیات همواره از ارتباط با نهادهای اجتماعی برخاسته است. هیپو لیت تن (1828-1893م) منتقد مشهور فرانسوی، «ادبیات را محصول زمان، محیط اجتماعی و نژاد میداند» (زرینکوب، 1378: 540) از این رو اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در جهانی شدن شعر آن تأثیر بلامنازعی داشته است. اوضاع سیاسی ایران در پایان 1299 هـ . ش، بسیار پیچیده بود. نهضتهای آزادیبخش در نقاط مختلف ایران توسعه یافت. (نهضت جنگل در گیلان، قیام خیابانی در تبریز، جنبش تنگستانیها در جنوب و پایداری کلنل محمد تقیخان پسیان در خراسان و... باعث بحرانی شدن اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران شد. بعدها اشغال آذربایجان توسط ارتش عثمانی و بعد از آن به وسیلة روسیه، تصرف جنوب ایران به وسیلة لشکر بریتانیا در جنگ جهانی اول، بر اثر ورود نیروهای متفقین و متحدین و اشغال خاک ایران و ربوده شدن آذوقه و خوار و بار، کشور دچار قحط و غلا شد. این «رخدادهای سیاسی و اجتماعی، بر تطور ادبی و به ویژه شعر، که هنر ملی ماست، تأثیر چشمگیری داشته است. ادبیات در هر زمان بازتاب واقعیتای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن زمان است.» (امین، 33:1384) نیما، در شعر نو ایران، در این زمینه میگوید: «در هیچ جای دنیا آثار هنری و احساسات نهفته در آن عوض نشدهاند، مگر در دنباله عوض شدن شکل زندگیهای اجتماعی.» (لنگرودی،181:1381) البته جنگ جهانی اول و اشغال ایران به وسیله نیروهای بیگانه، با وجود نابهسامانیهایش، چشم انداز نوینی برای ایرانیان به ارمغان آورد که در زمینة پذیرش اقدامات نوگرایانهی رضاخان و نوآوریهای هنری و ادبی و سیاسی را فراهم ساخت. در سال 1302 هـ .ش، رضاخان، سردار سپه، برای جمهوری شدن حکومت ایران تبلیغ و تلاش میکرد. در آن زمان بیشتر روشنفکران موافق تغییر رژیم ایران از سلطنت به جمهوری بودند.
بنابراین، حوادث تاریخی مهمی نظیر جنگ جهانی اول، کودتای 1299، فروپاشی سلطنت نیمه فئودالی قاجار و انتقال قدرت به سلسلة پهلوی(1302)، جریان نوگرایی را به حدی شتاب بخشید که دیگر سیر و تحولی محافظه کارانه، از نوع آنچه در شعر مشروطه رخ داده بود، به هیچ وجه بسنده نبود.» (یاحقی، 26:1382) «تحولی که از حدود 1300 هجری شمسی بر اثر دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی در ایران رخ دراد به گونه جدیدی از شعر منتهی شد که به نام پایهگذار آن نیما یوشیج به «شعر نیمایی» نامبردار شد.» (یاحقی، 8:1382)
4- عدم کارایی شعر گذشتة ایران
ادبیات ایران (چه شعر یا نثر) که بعد از دوران صفویه یک مسیر انحرافی در پیش گرفته بود، سر انجام دچار بحران و رکود و فقدان کارایی شد؛ به گونهای که گروهی از شاعران به ویژه شعرای اصفهانی از جمله آذر بیگدلی، مجمر، نشاط، صبای کاشانی، سروش اصفهانی، یغمای جندقی، قاآنی شیرازی و... را به فکر چاره اندیشی و تجدید نظر در ساختارها و روند انحرافی شعر انداخت. از این رو آنها گرد هم جمع آمدند و نتیجة هم اندیشیهایشان، پیدایش سبک بازگشت ادبی بود. نیت و هدف شاعران درست بود هدف آنها یافتن چارهای برای بیرون کشیدن شعر فارسی از این بنبست و حرکت به سمت جلو بود لکن راهی که یافته نادرست بود و آنها آزادی شعر را در پستوهای غبار نشسته زمان گذشته جستند و به سبک خراسانی و عراقی بازگشتند. «ودر غزل مقلد سعدی و حافظ و در قصیده دنباله رو فرخی سیستانی و خاقانی بودند.» (امین،63:1384) انتخاب آن راه نادرست سبب گشایشی در اندام گره خوردة شعر فارسی نشد بلکه موجب رکود و ایستایی و فقدان کارایی شعر گردید. «ایستایی و سکونی که در زمینه اجتماعی و اقتصادی مملکت ما بود، بر روی ادبیات نیز تأثیر گذاشت. علتش را میتوان فئودالیسم عصر قاجاری دانست یا چیز دیگر.» (شفیعی کدکنی، 31:1380) سبک «بازگشت [ادبی] حاصل دورانی بود که در پایان جنگهای دراز مدت نادر و روی کار آمدن نظام نسبتاً آرامتر زند فراهم آمده بود. و در دهههای نخستین حکومت قاجار شکل ادب رسمی به خود گرفت.» (عبادیان، 14:1387) ولی اندام بزرگ جامعة ایران و جهان با تمام مسائل، پیشرفتها و جریانهایش در قالب «شعر بازگشت ادبی» نمیگنجید. «آیا میشد با زبان خالقی، عنصری، فرخی یا تاریخ وصاف و دره نادر، هجوم و سرمایه وکلای خارجی، نابودی صنایع داخلی، وابستگی سیاسی و اقتصادی یک ملت و ورشکستگی تاریخی او را سرود و آن گاه توقع داشت که در جان و ضمیر ملت بنشیند و موثر واقع شود؟» (آجودانی،155:1387) همین رکود و عدم تناسب قالب و محتوای «شعر بازگشت ادبی» با محتوای زمان بود که شاعران را به فکر تغییر و تحول و به روزکردن شعر فارسی انداخت. تقی رفعت میگوید: «ادبیات قدیمی ما از منابع اولیه خودش دور افتاده و در یک حوزه وسیع تراکم یافته و به حال رکود و سکون در آن رختخواب فراخ مستقر و متوقف شده است. یک سد سدید که اختیار داریم آن را با یک سد محافظه کاری بنامیم... وقتی که ما میگوییم: متصدی هستیم در این زمینه جریانی به وجود بیاوریم» طبعا معلوم میگردد که مقصود و نقشة ما عبارت از رخنه انداختن در بنیان این سد سدید استمرار و رکود است.» (لنگرودی، 51:1381)
بنابراین، بن بست شعر فارسی پس از سبک هندی منجر به پیدایش راهی به نام سبک «بازگشت ادبی» در شعر شد و عدم کارایی این سبک یکی از دلایل روی آوردن شعر ایران به شعر جهانی بود.
5- رواج بازار نقد و نظریه پردازی
منتقدان ایرانی با انتقادهای خود در همه زمینهها، به ویژه ادبیات و شعر، منشا تغییر و تحولات بنیادین و همه جانبه شدند. «میرزا آقا خان در مورد انواع هنرها از جمله شعر، موسیقی، نقاشی، پیکرتراشی، رقص و مسائل هنری اظهار نظر میکند. او را میتوان از پیشروان نو آوری دانست که قالب شکنی را جایز میداند.» (امینپور،301:1384). او میگوید: «مقصود مردم عوام از شعر همان وزن و قافیه است؛ حال آنکه وزن و قافیه عارض شعر گردیده است، نه اینکه داخل در ماهیت شعر باشد. [قالب شعر هم] به فرض غیر منظم باشد، ضرر ندارد... در فن زیبایی شناسی تا به حال هیچ معیار قطعی و مطلقی نیافتهاند، مگر ذوق و سلیقه، و اساس ذوق و سلیقه هم عادت است» (آدمیت،204:1357). همچنین، او «رسالت شعر و ادبیات را در تاثیر اجتماعی آن میداند و همة علوم و فنون را از دیدگاه رابطة آنها با اجتماع میسنجد و معتقد است که هدف نویسندگان و شاعران باید تنویر افکار، رفع خرافات، بصیر ساختن خواطر و تنبیه غافلین و حسب وطن و ملت باشد، و بر سادگی و رشن کلام و نزدیکی به فهم عامه تاکید میکند.» (آدمیت، 230:1357)
از دیگر روشنفکران بسیار قدرتمند و فوقالعاده جسور، میرزا فتحعلی آخوندزاده است. او نخستین کسی است که رئالیسم کامل را در ادبیات آذربایجان به وجود آورده است. و مانند «گوگول» در ادبیات روس و «مولیر» در ادبیات فرانسه، رهبری و آموزگاری کمدی نویسان آذربایجان را به عهده گرفته است. او با دیگر همتایان تاجیکی و ازبکی از جمله مقیمی، فرقت، حکیمزاده، احمددانش، ابایکونا نبایفقزاق و... «همنوا شد» (ریپکا، 549:1370). او معتقد است که «مضمون نو، قالب نو میخواهد. به همین دلیل از شاعرانی مانند قاآنی که مضامین گذشته را تکرار کردهاند، انتقاد میکند که دیوانهایشان پر از «جفنگیات» است» (آخوندزاده،25:2535). او به بیماران نادانی و تعصب میگوید: «نگاه کردن به دنیا از پس پرده اشک و آه بس است بیاید افکار و مشاغلی را که میل به زندگی را در وجود و هستی ما کشته است به یکسو نهاده، سفت و سخت به دنیا و زندگی بچسبیم و نعمتهای الهی از پنجة خونآلود گرگها و سگها برباییم.»(آرینپور،257:1382) «بعدها اقبال لاهوری در هند این جریان روشنگری را به اوج خود رساند.» (شمیسا،105:1383)
احمد کسروی در انتقاد از برداشت نادرست از مفهوم شعر میگوید: «شعر، سخن است و سخن باید برای معنی و از روی نیاز باشد نه قافیه سازی و سخن بازی برای چاپلوس و گدایی و حجب» (کسروی،54:1325) عبدالرحیم تالبوف معتقد است: «احکام هر عصر متعلق به زندگی معاصرین و بر طبق سهولت معیشت آنها وضع شده، آنها را باید همان طور بگذاریم و مفهوم آنها را آنچه امروز لازم است، وضع بنماییم. (تالبوف،بیتا:24) حاج زینالعابدین مراغهای نیز در انتقاد به شاعران میگوید: «در ایران یک نفر ندیدم بدن خیال که عیوب دولت و ملت را به قلم آرد. آنکه شعرایند خاک بر سرشان! تمام حواس و خیال آنها منحصر بر این است که یک نفر فرعون صفتِ نمرود روش را تعریف نموده، یک راس یابوی لنگ بگیرند.» (مراغهای،بیتا:299) شیخ محمد خیابانی میگوید: «جُهال، مرگ را بر تغییر عادت ترجیح میدهند.» (خیابانی، 59:2536)
حاج زینالعابدین مراغهای در دیباچة جلد سوم «سیاحت نامة ابراهیم بیگ» مینویسد: «... تا حال در وطن عزیز ما، اینگونه مطالب نگاشته نیامده و کسی از حب وطن دم نزده... هر چه نوشتهاند، در سوادی عشق بلبل و گل و پروانه و شمع یا راجع به اظهار فضل مولف و مصنف یا مدح ممدوح غیر مستحق بوده... هموطنان ما باید بدانند که غیر از عشق مجنون و لیلی، فرهاد و شیرین و محمود و ایاز، که بین ادبا و شعرای ایرانی معروف است، و در نامه و چکامههای خود جز آن سخن نمیدانند، عشق دیگر نیز وجود دارد [عشق به ذات و بوم و حب وطن]... زمان ما ساده نویسی است. باید ادبای ایران، بعد از این، حب وطن را در نظم و نثر با کلمات واضح و عبارت ساده به خاص و عام تقدیم نمایند و موسس و مهیج و مشوق سادهنویسی شوند.» (آرینپور،257:1382)
6- انقلاب ادبی نیما یوشیج
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج، بزرگترین نظریه پرداز شعر نو فارسی است. او در سایة مطالعات و کندوکاوهای عمیق و هوشیارانه بر روی ادبیات گذشته ایران و ممالک اروپایی از جمله مکاتب نوبیان فرانسه، درک عمیق از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی جهان و ایران، قدرت خلاقیت، ذوق سرشار، عصیان ذاتی، نگرش انتقادی و دیگر اندیشههای مطالعه شده و معقول، تکاپوی مدام و عرقریزیهای شبانه روزی و ایمان و اعتقادی راسخ و راستین به درستی راهی که در پیش گرفته بود، توانست دگرگونیهای بنیادین و همه جانبهای در زوایای مختلف شعر فارسی از فرم درونی و بیرونی گرفته تا قالب، وزن، قافیه، موسیقی، تخیل، عاطفه و محتوا ایجاد کند و اسکلت هزار سالة شعر فارسی را بشکند. او برای هر کدام از تحولات دلخواهش در شعر، نظریهای تازه و بدیع و گاه مخالف با باورداشتها و عادات و عقاید و اصحاب شعر و ادب ابراز میداشت. خلاصه، او یک نظریهپرداز و صاحب سبک و سیاق در عرصه شعر بود. از این رو اگر پدر شعر نو فارسی (نیما)، با عنوان نخستین «نظریهپرداز شعر نو ایران» یاد کنیم، سخنی به گراف نخواهد بود. چرا که «تئوری ادبی» به معنی «بینش و جهانبینی ادبی» است. و «نظریهپرداز ادبی»، کاشف ماهیت آثار ادبی است. نیما نیز کاشف و پردازشگر ماهیت «شعر نو» فارسی بود.
لئون سرکیسیان در بارة جایگاه نیما یوشیج میگوید: «آیا میتوان گفت نیما یوشیج مرید مالارمه است؟ این مقایسه از آن روست که نیما قالب بندی اشعار فرانسه در اشعار ایرانی تطبیق کرده است... نیما یوشیج مانند مالارمه، منطق کنار گذاشته، در عالم افکار به سر میبرد (طاهباز،76:1368). محمد ضیاء هشترودی هم، نیما را با «سولیپرودوم» مقایسه میکند: «شاعر معروف فرانسوی «سولیپرودوم» (sullyprudhomme) را به واسطة قطعة «گلدان شکسته» به لقب «شاعر گلدان شکسته» نامیدند. ما نیز اگر نیما را «شاعر افسانه» نام دهیم، رواست؛ زیرا «افسانه» شاهکار بیمانند اوست. (هشترودی،72:1303)
7-تأثیر روزنامه نگاری و ترجمه
پس از مشروطه به تقلید از اروپا، فرهنگ روزنامهنگاری و ترجمه رایج شد و سهم بزرگی در جهانی شدن شعر فارسی بر جای نهاد. «از لحاظ فرهنگی، روزنامهها، مجلهها و ترجمههای آثاری که از عصر عباس میرزا شروع شده بود در دورة ناصرالدین شاه هم نهضت ترجمههای خوب نضج گرفت... و بر روی تحولات دوره مشروطه اثر گذاشته است.» (شفیعی کدکنی،42:1387)
یکی از عوامل بیداری جامعة ایرانی، «رواج و گسترش روزنامهنویسی بود که به عنوان مهمترین رسانه اخبار و اطلاعات را در کوتاهترین زمان در همه جا منتشر میکرد. همچنین ترجمه و نشر کتابها و آثار فرهنگی...» (یاحقی،10:1382) روزنامههای، که در خارج از ایران به زبان فارسی مطالبی چاپ میکردند نیز در روند تحولات ادبی ایران بسیار موثر بودند. از جملة آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: روزنامة اختر در عثمانی، روزنامة قانون، روزنامة هفنگی «حکمت» در قاهره، «حبلالمتین» در کلکته و... «آشنایی با فرهنگ غربی، ترجمة رمانها، قصهها، نمایشنامهها و شعرها، ترجمة کتب و مقالات متعدد در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی و فلسفی و هنری، افقهای تازهای را به روی نویسندگان و اهل قلم ایرانی گشود. و تلقی آنها را از هنر و کاربرد اجتماعی آن دگرگون ساخت.» (آجودانی، 156:1387)
سایر عوامل مؤثر در جهانی شدن شعر
1- تغییرات سیاسی و اجتماعی قفقاز بعد از جنگ روس و ژاپن که در جراید ترکی زبان باکو و تفلیس نظیر ارشاد، حیات، شرق روس و ملانصرالدین انعکاس یافت. 2- طغیان روزافزون در مقابل قشر متحجر و فاسدالخلاق روحانینمایان و سوحکومت سلسلة قاجار 3- هراس ناشی از معاهدة سال 1907 روس و انگلیس که تمامیت ارضی ایران را تهدید میکرد. 4- آخرین جنگ برزگ اروپا با آن پیشامدهای منفی تکان دهنده و نتایج خطیر از قبیل انقلاب روسیه که منجر به سقوط تزار و تشکیل حکومت اشتراکی شد، تاسیس جامعة ملل، نهضت جوانان و زنان در تمام دنیا. 5- «انتشار اختراعات جدید علمی از قبیل تلگراف، تلفن، گرامافون، راهآهن، اتومبیل، سینما، بیسیم، هواپیما، زیردریایی و...» (اسحاق،38:1379). 6- جنگ روس و ژاپن که منجر به شکست روسها و ترقی ناگهانی و تبدیل ژاپن به یک قدرت جهانی شد. 7- نوای جمهوری خواهی رضا خان. 8- آشنایی با زبان و فرهنگ بیگانه و علوم و فنون جدید 10- تاسیس مدارس جدید مانند دارالفنون 9- تاسیس انجمنهای ادبی در دوره مشروطه و بعد از آن در دورة پهلوی اول و دوم 10- سفرهای شاه، درباریان و بازرگانان به فرنگ 11- استبداد و فساد دولت قاجار و ادبیات درباری 12- شیوع ظلم و فقر و بیماری و تبعیض و فساد حکام و ادارات.
نتیجهگیری
جهانی شدن شعر در ایران تقریبا به یکصد سال پیش یعنی زمان پیروزی «انقلاب مشروطیت» (1285ه.ش) باز میگردد. قبل از این تاریخ، ادبیات و شعر فارسی در چهارچوب مرزهای کشورمان محصور بود. ولی انقلاب مشروطه دریچة تازهای به روی شاعران ما گشود تا به نظارة سیمای بیرونی و درونی شعر دنیا بنشینند. در آستانة مشروطه محتوای شعر فارسی، شکل جهانی به خود گرفت. بعد از مشروطه نیز شعر ایران توسط علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج از هر جهت، ظاهری یا محتوایی، زبان و بیان، تخیل، عاطفه، تصویر، فرم درونی و بیرونی و...، با شعر اروپا (به ویژه شعر فرانسه) منطبق شد و شکل جهانی پیدا کرد. دلایل جهانی شدن شعر فارسی، تقریبا همان دلایلی است که در جهانی شدن جامعة ما نقش داشته است؛ چرا که شعر معاصر حاصل تحولات اجماعی معاصر است و بین این دو، تاثیر و تأثر دو جانبه وجود دارد. برخی از دلایل جهانی شدن شعر معاصر عبارتند از: الف: عوامل خارجی: 1- ارتباط با دنیای غرب (1/1- الگوپذیری شاعران ایرانی از ادبیات و مکاتب اروپایی 1/2- تأثیر علم و صنعت غرب بر روند جهانی شدن ادبیات و شعر ایران 1/3- تأثیر زبان اروپایی به ویژه به زبان فرانسه 1/4- تأثیر انقلابهای غربی و شرقی (فرانسه، انگلستان، روسیه و...) 2- شکست ایران از روسیه ب: عوامل داخلی: 1- تأثیر انقلاب مشروطه 2- مجاهدتهای روشنفکران داخلی و خارجی، تحصیلکردگان، شاعران و نویسندگان 3- تأثیر رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در آستانة جنگ جهانی اول و بعد از آن 4- عدم کارآیی شعر گذشته 5- رواج بازار نقد و نظریهپردازی 6- انقلاب نیما یوشیج 7- تأثیر روزنامهنگاری و ترجمه.
منابع
1- آجودانی، ماشاالله؛ یا مرگ یا تجدد، تهران، نشر اختران، چاپ چهارم، 1387.
2- اخوان ثالث، مهدی؛ (بدعتها و بدایع و عطا و لقای نیما یوشیج)، تهران، انتشارات بزرگمهر، چاپ دوم، 1369.
3- آخوندزاده، فتحلعی، به کوشش حمید محمد زاده، تهران، نگاه، 2535.
4- آدمیت، فریدون؛ اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران، پیام، چدوم، 1357.
5- آرینپور، یحیی؛ از نیما تا روزگار ما، تهران، انتشارات زوار، جلد سوم، چاپ چهارم، 1382.
6- آژند، یعقوب؛ ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت اسلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1365.
7- آژند، یعقوب؛ انواع ادبی در ایران امروز، چاپ اول، تهران، نشر قطره، 1383.
8- اسحاق، محمد؛ شعر جدید فارسی، مترجم: سیروس شمیسا، تهران، انتشارات فردوس، چاپ اول، 1379.
9- امین، سیدحسن؛ ادبیات معاصر ایران، تهران، انتشارات دایرهالمعارف ایران شناسی، چاپ اول، 1384.
10- امینپور، قیصر؛ سنت و نوآوری در شعر معاصر، تهران، چاپ نخست، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
11- تسلیمی، علی؛ گزارههای در ادبیات معاصر ایران (شعر)، تهران، نشر اختران، چاپ دوم، 1387.
12- حزین لاهیجی، محمدعلی؛ حزینلاهیجی، زندگی و زیباترین غزلهای او، م.سرشک، مشهد، طوس، 1342.
13- حقوقی، محمد؛ مروری بر تاریخ ادب و ادبیات امروز ایران، تهران، نشر قطره، چاپ پنجم، 1383.
14- لنگرودی، شمس؛ تاریخ تحلیلی شعر نو، ج 1، تهران، نشر مرکز، چ چهارم، 1381.
15- روزبه، محمدرضا؛ ادبیات معاصر ایران (شعر)، تهران، نشر روزگار، چاپ سوم، 1386.
16- روزبه، محمدرضا؛ سیر تحول غزل فارسی از مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر روزنه، چاپ اول، 1379.
17- زرقانی، مهدی؛ چشمانداز شعر معاصر ایران، تهران، نشر ثالث، چاپ اول، 1383.
18- زرینکوب، عبدالحسین؛ نقد ادبی، ج اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1378، چاپ ششم، 1378.
19- زرینکوب، عبدالحسین، روزگاران، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1379.
20- شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ ادوار شعر فارسی، تهران، سخن، چاپ چهارم، 1380.
21- شمیسا، سیروس؛ نقد ادبی، تهران، انتشارات فردوسی، چاپ چهارم، 1383.
22- طاهباز، سیروس؛ برگزیدة آثار نیما یوشیج نثر به انضمام یادداشتها، چاپ اول، تهران، بزرگمهر، 1369.
23- طالباوف، عبدالرحیم؛ مسالکالمحسنین، به همت محمد رمضانی، چاپخانه خاور، (بیتا).
24- عبادیان، محمود؛ درآمدی بر ادبیات معاصر ایران، تهران، انتشارات مروارید، چاپ دوم، 1387.
25- کسروی، احمد؛ در پیرامون ادبیات، با هماد آزادگان (بیتا)، چ دوم، 1325.
26- مراغهای، زینالعابدین؛ سیاحت نامة ابراهیمبیک، کتابهای صدف، نشر اندیشه، (بیتا).
27- نیما یوشیج، ارزش احساسات و پنج مقاله در شعر و نمایش، تهران، انتشارات طوس، شهریور. 1351.
28- وحیدیان، کامیار، تقی و دیگران؛ ادبیات فارسی، تهران، شرکت چاپ و نشر ایران، چاپ دوم، 1375.
29- یاحقی، محمدجعفر؛ جویبار لحظهها، تهران، انتشارات جامی، چاپ پنجم، 1382.
30- شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، به قلم چند نفر از دوستان او، چاپ دوم، تهران، سحر، 2536.
منبع مجلات رشد -----نصرت اله دین محمدی کرسفی