بررسی قالب های شعر فروغ فرخزاد
چکیده :
در این مقاله، تمام قالبهای شعر فروغ فرخزاد، مورد بررسی قرار گرفته است.اگر سه عنصر وزن، قافیه، و شیوه نوشتاری را، عناصر مؤثر در به وجود آمدن قالبهای شعر بدانیم، قالبهای موجود در پنج مجموعه شعر او را، میتوانیم به قالبهای:نیمه سنتی، چهار پاره نو، (عامی-آهنگی)و نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)، عناوینی است که با توجه به شکل اشعار، به بعضی از اشعار فروغ فرخزاد نسبت داده شده است.بحث محوری این مقاله، درباره قالب نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)است که ضمن نقد و رد نظر بعضی صاحب نظران، نظریه جدیدی ارائه گردیده و نوعی آشنایی زدایی، نسبت به قالب نیمایی، برای نزدیک شدن شعر به طبیعت نثر که در این اشعار وجود دارد، نشان داده شده است.
کلمات کلیدی :
1.قالب 2.نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)3.عامی-آهنگی 4.سماعی-حسی 5.ضرب آهنگی.
چکیده
در این مقاله، تمام قالبهای شعر فروغ فرخزاد، مورد بررسی قرار گرفته است.اگر سه عنصر وزن، قافیه، و شیوه نوشتاری را، عناصر مؤثر در به وجود آمدن قالبهای شعر بدانیم، قالبهای موجود در پنج مجموعه شعر او را، میتوانیم به قالبهای:نیمه سنتی، چهار پاره نو، (عامی-آهنگی)و نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)، عناوینی است که با توجه به شکل اشعار، به بعضی از اشعار فروغ فرخزاد نسبت داده شده است.بحث محوری این مقاله، درباره قالب نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)است که ضمن نقد و رد نظر بعضی صاحب نظران، نظریه جدیدی ارائه گردیده و نوعی آشنایی زدایی، نسبت به قالب نیمایی، برای نزدیک شدن شعر به طبیعت نثر که در این اشعار وجود دارد، نشان داده شده است.
واژههای کلیدی:1.قالب 2.نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)3.عامی-آهنگی 4.سماعی-حسی 5.ضرب آهنگی.
1.مقدمه
نوگرایی در قالب شعر، از دیرباز در شعر فارسی رواج داشته است.فاصله زمانی شکلگیری قالبهای قصیده، غزل و مستزاد، به چندین قرن میرسد.این مطلب، نشان میدهد که شاعران در هر زمان، با توجه به شرایط خاص بیانی، درصدد قالبشکنی بودهاند.وجود غزل در مثنوی(عیوقی:1343)؛تغییر وزن در یک غزل(مولوی:1377)؛تبدیل ردیف و قافیه و بالعکس(مولوی:1377)از نمونههای این نوخواهی است.برخی معتقدند که این نوگرائیها، همیشه عنصر وزن را با خود داشته؛اگرچه اعتبار آن، در بین همه، یکسان نبوده است.«نتیجه میگیریم که شعر از آغاز پیدایش و نزد همه اقوام با وزن ملازمه داشته و هرگز، در هیچ زبانی سخن ناموزون شعر خوانده نمیشود.با این تفاوت که اعتبار وزن، همیشه و نزد همه ملل، یکسان نیست»(خانلری، 17:1373).
درباره تغییر یا نبود قافیه در شعر نیز از سابقه طولانی سخن رفته است.«اما درباره قافیه چنین نیست؛زیرا در شعر زبانهای قدیم هند و اروپایی، مانند سنسکریت و یونانی و لاتینی، قافیه نبوده است و در زبانهای ایرانی و اوستایی و پارتی و پهلوی نیز آنچه تاکنون از جنس شعر شمرده شده؛از قافیه عاری است»(خانلری، 17:1373). «آزمایش برای شعر بیقافیه در ایران بیسابقه نیست؛به موجب روایت خواجه نصیر، یک تن از قدما به نام خشویی، کتابی داشته موسوم به«یوبهنامه»و محتوای اشعار قافیه»(زرینکوب، 99:1372).وجود عیوب قافیه مانند: اکفاء(اختلاف در حروف روی)، سناد(اختلاف در ردیف)، اقواء(اختلاف در حرکات قافیه)دلیلی دیگر بر کم اهمیتی قافیه از نظر گذشتگان است.«وزن و قافیه ارزش دارد؛اما به عنوان یک ابزار و قافیه در بسیاری از موارد، ابزار هم (*)استادیار زبان و ادبیات فارسی
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 112)
نیست و مانع جریان اندیشه و بیان است»(استعلامی، 14:2536).
امروزه نیما را پدر شعر نو و پدیدآورنده قالب نیمایی میشناسند.دلیل این امر، اعتقاد و پایداری او در ساخت شعر نو بوده است؛اما از نخستین کسی نبود که در قالب شعر عروضی تغییر و تحول صورت داد.آقای شمس لنگرودی در کتاب ارزشمند«تاریخ تحلیلی شعر نو»، نخستین سراینده شعر نو را، «ابو القاسم لاهوتی»میداند؛«اما قطعی است که نخستین شعر نو در ایران را، به تاریخ 1288 ه.ش، ابو القاسم لاهوتی سروده است»(لنگرودی، 65:1377). «شمس کسمایی»در شعر«پرورش طبیعت»که از دو بند تشکیل یافته است، همسانی تعداد پارهها در هر بند و نیز تعداد ارکان در هر پاره را، درهم میریزد.قالب شعر او از نظر کاربرد قافیه، نسبت به شعر لاهوتی، منسجمتر و به قالب نیمایی نزدیکتر است.«جعفر خامنهای»ضمن ارائه قالب«چهار پاره نو»، قافیه را با توجه به موسیقی حروف، در حرف روی قرار میدهد و کلمات«مجروح»را با«اندوه»و«گویم»را با«هم»هم قافیه میکند.میرزاده عشقی، شعری با عنوان«برگ باده برده»ارائه میدهد که در نوع خود، قالبی کاملتر منظمتر است.پس از نیما، پیروان او، قالب تدوینی او را گسترش و انواع دیگری به دست دادند.شعر سپید، حجم، موج نو و...نمونههای این گسترشاند.فروغ فرخزاد نیز به نوعی در گسترش قالبهای نیمایی سهم داشته است.
2.قالب در شعر فروغ فرخزاد
با توجه به سه عنصر وزن، قافیه و شیوه نوشتاری، اشعار فروغ به دستههای زیر تقسیم میشود:
1.2.قالب نیمه سنتی
در این گروه، اشعاری قرار دارد که از نظر تساوی ارکان در ابیات و همسانی وزن، یکسان است؛اما تغییراتی در شیوه نوشتاری و کاربرد قافیه صورت گرفته است.«اشعار عاشقانه»و«مرداب»در مجموعه«تولدی دیگر»، در قالب مثنوی سروده شده است و شیوه نوشتاری به صورت زیرنویس است.در این شیوه، یک شعر از نظر وزن و قافیه، همانند قالبهای قدیم است، اما با تغییر شیوه نوشتاری؛یعنی به جای این که مصراعها در مقابل هم نوشته شود، زیر هم نوشته میشود و همین امر سبب میشود که خواننده از نظر دیداری، یک بیت را یک واحد شعری نپندارد، بلکه گوئی با نوعی جدید از شعر مواجه است.قسمتی از شعر«عاشقانه»برای نمونه:
ای شب از رؤیای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگینشده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگیها کرده پاک
ای تپشهای تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرینشاخهها پربارتر
(فرخزاد، 55:1369)
شعر«غزل»در همین مجموعه، در قالب غزل سروده شده و تنها تغییر آن، در شیوه نوشتاری است:
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
سنگی و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 113)
از ضربههای وسوسه مغشوش میکنی
دست مرا که ساقه سبز نوازش است
با برگهای مرده هم آغوش میکنی
گمراهتر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش میکنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش میکنی
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش میکنی
در سایهها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش میکنی؟
(همان، 33:1369)
شعر«میان تاریکی»که در همین مجموعه شعر قرار دارد، از نظر وزن و تعداد ارکان در هر بیت، یکسان است. تغییراتی که داده شده؛یکی در شیوه نوشتاری و دیگری در کاربرد قافیه است.قافیه، یا به کار نرفته یا آنجا که به کار رفته، جایگاه مشخصی ندارد.به دلیل وجود دو رکن در هر مصراع، از نظر آهنگ نیز نوعی ضرب آهنگی در آن وجود دارد.قسمتهایی از آن به عنوان نمونه ارائه میگردد:
میان تاریکی
ترا صدا کردم
سکوت بود و نسیم
که پرده را میبرد
در آسمان ملول، ستارهای میسوخت
ستارهای میرفت
ستارهای میمرد
ترا صدا کردم، ترا صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیاله شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه،
به شیشهها میخورد
ترانهای غمناک
چو دود بر میخاست
ز شهر زنجرهها
چو دود میلغزید
به روی پنجرهها...همان، 40:1369).
شعر«شعر سفر»در مجموعه«تولدی دیگر»، شعری است که از نظر قالب، ترکیبی از چند قالب عروضی است.این شعر، از سه بند تشکیل شده است.بندها به ترتیب دارای چهار، یازده و شش پاره و از نظر ارکان(فاعلاتن مفاعلن فعلن)مساوی هستند؛اما بند اول، به صورت دو بیتی است.در بند دوم، ابیات یک، دو و سه، به صورت قصیده،
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 114)
پاره هفتم مستقل و دو بیت آخر، به صورت دو بیتی است.در بند سوم، بیت اول و سوم، بدون قافیه؛بیت دوم، به صورت مثنوی ارائهشده و مصراع دوم و ششم این بند، همقافیه هستند.شیوه نوشتاری نیز به صورت زیرنویس است.
همه شب با دلم کسی میگفت
«سخت آشفتهای ز دیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
میرود، میرود، نگهدارش»
من به بوی تو رفته از دنیا
بیخبر از فریب فرداها
روی مژگان نازکم میریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تو رها
میشکفتم ز عشق و میگفتم
«هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود، چشم من به دنبالش
برود، عشق من نگهدارش»
آه، اکنون تو رفتهای و غروب
سایه میگسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره غم
مینهد پا به معبد نگهم
مینویسد به روی هر دیوار
آیههایی همه سیاه سیاه
(همان، 28:1369)
در مجموعه«اسیر»شعر«صدایی در شب»به صورت(چهارپاره-مسمط)است.از پنج بند تشکیلشده و هر بند از چهارپاره، به صورت«چهارپاره نو»و یکپاره به صورت مسمط ساخته شده است و قافیه در این پاره مسمط، رعایت نشده است.
2.2.قالب چهارپاره نو
هفتاد و پنج شعر از اشعار فروغ فرخزاد، در این قالب سروده شده است.شصت و نه شعر، بدون هیچ تغییری، به طور دقیق در همین قالب و شش شعر دیگر، با تغییراتی در تعداد پارهها و ارکان ارائه شده است.همانگونه که قبلا ذکر شد، ارتباط طولی در این قالب، وجود دارد؛اما هر بند از چهارپاره تشکیل شده که از نظر تعداد ارکان و وزن در هر پار یکسان و قافیه در پارههای دوم و چهارم رعایت شده است.برای نمونه، قسمتی از یک چهارپاره بدون تغییر ارائه میگردد:
امشب بر آستان جلال تو
آشفتهام ز وسوسه الهام
جانم از این تلاش به تنگ آمد
ای شعر...ای الهه خونآشام
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 115)
دیریست کان سرود خدایی را
در گوش من به مهر نمیخوانی
دانم که باز تشنه خون هستی
اما...بس است این همه قربانی
خوش غافلی که از سر خودخواهی
با بندهات به قهر چهها کردی
چون مهر خویش در دلش افکندی
او را ز هرچه داشت جدا کردی
دردا که تا به روی تو خندیدم
در رنج من نشستی و کوشیدی
اشکم چو رنگ خون شقایق شد
آن را به جام کردی و نوشیدی
(فرخزاد، 43:1350)
در مجموعه«اسیر»شعری با عنوان«ناشناس»وجود دارد که از نه بند تشکیل شده، هشت بند اول، در قالب چهارپاره و تنها بند نهم، دارای پنج پاره است و قافیه در پارههای دوم و چهارم و پنجم، رعایت شده است.در همین مجموعه، شعر، «حلقه»دارای شش بند است که بند اول و دوم، از چهارپاره تشکیل یافته و قافیه نیز در پارههای دوم و چهارم آمده است.بند سوم، دارای سه پاره است پارههای اول و سوم همقافیه هستند.بند چهارم، از یک پاره مستقل و بندهای پنجم وششم از چهارپاره تشکیل شده که در بند پنجم قافیه در پارههای اول و چهارم و در بند ششم، قافیه در پارههای سوم و چهارم آمده است.شعر«موج»در مجموعه«دیوار»، دارای چهار بند است.هر بند، از چهارپاره تشکیل شده، اما ارکان در پارهها با یکدیگر، یکسان نیست:
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظهات میکشاند به سویی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افقهای فردا
نگاه مهآلوده دیدگانت
تو دائم به خود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود میگریزی
تو آن ابر آشفته نیلگونی
چه میشد خدایا...
چه میشد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا میربودم...ترا میربودم...
(همان، 81:1350)
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 116)
شعر«بندگی»در مجموعه«عصیان»در قالب چهارپاره سروده شده و از نود و نه بند، تشکیل یافته است.در همه بندها، قافیه در مصراعهای دوم و چهارم، رعایت شده و تنها تغییر، در بند اول است و قافیه در پارههای اول، دوم و چهارم آمده است.تغییر دیگری که در این شعر وجود دارد.در بند چهل و دوم است که افزون بر تعداد ارکان یکی از پارهها، واژه«شیطان»آمده است:
ای بسا شبها که با من گفت و گو میکرد
شیطان:گوش من گویی هنوز از ناله لبریزست
تف بر این هستی، بر این هستی دردآلود
تف برین هستی که اینسان نفرت انگیزست
(فرخزاد، 103:2537)
شعر«ظلمت»و«سرود زیبایی»در همین مجموعه، در قالب چهارپاره است و در تعدادی ارکان در پارهها، تغییراتی صورت گرفته و پارهها کوتاه و بلند شده است.
3.2.(عامی-آهنگی)
این عنوان به اشعاری داده شده که ازیکسو، مصراعهای آن، دارای وزن و گاهی نیز تمام شعر از وزن یکسان با ارکان مساوی برخوردار است.و کلیت شعر، دارای آهنگی یکنواخت و متناسب با موضوع است.از سوی دیگر، کاربرد قافیه، کلمات و ترمیم وزن، با استفاده از حذف و اضافه قسمتی از کلمات، به شیوه محاوره و عوام صورت گرفته است.با توجه به این دو مطلب، عنوان اینگونه اشعار را«عامی-آهنگی»گذاشتهایم.
در مجموعه«تولدی دیگر»، شعری به نام، «به علی گفت مادرش روزی...»وجود دارد که دارای ویژگیهای یاد شده است.
برای نمونه قسمتی از آن ارائه میگردد:
علی کوچیکه،
علی بونهگیر
نصف شب از خواب پرید
چشماشو هی مالید با دس
پاشد نشس
چی دیده بود؟، چی دیده بود؟
خواب یه ماهی دیده بود
یه ماهی، انگار که یه کپّه دوزاری
انگار که یه طاق حریر
با حاشیه منجوقکاری
انگار که رو برگ گل لال عباسی
خامه دوزیش کرده بودن
قایمموشکبازی میکردن تو چشاش
دو تا نگین گرد صاف الماسی
همچی یواش
همچی یواش
خودشو رو آب دراز میکرد
که بادبزن فرنگیاش
صورت آبو ناز میکرد...(فرخزاد، 118:1369)
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 117)
4.2.نیمایی
او تعداد سی و دو شعر را، در این قالب سروده است که از نظر ویژگیهای وزنی و قافیه، همانند قالب نیمایی است. برای نمونه یکی از این اشعار ارائه میگردد:
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور
ویک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.
(همان، 96:1369)
5.2.نیمایی نو(سبک شخصی فروغ)
این عنوان، به هفت کتاب«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»داده شده است.به این دلیل که هم ویژگیهای قالب نیمایی را در خود دارند و هم از آن، فراتر رفته و یک نوع آشناییزدایی، نسبت به وزن عروضی و نیمایی در آن صورت گرفته است.قبل از تشریح این قالب شعری، دیدگاههای صاحبنظران و فروغ فرخزاد دراینباره ارائه میگردد:
«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»255 سطر است و وزن آن، مبتنی بر بحر مجتث(مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن)و مضارع(مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن)»(شمیسا، 25:1372)میباشد.
«به نظر من، حالا دیگر دوره قربانی کردن«مفاهیم»به دلیل احترام گذاشتن به وزن، گذشته است.وزن باید باشد؛من به این قضیه معتقدم.در شعر فارسی وزنهایی هست که شدت و ضربههای کمتری دارند و به آهنگ گفت و گو نیز نزدیکترند؛همانها را میشود گرفت و گسترش داد.وزن باید از نو ساخته شود و چیزی که وزن را میسازد و باید ادارهکننده وزن باشد-برعکس گذشته-زبان است»(طاهبار، 22:1376).
«اشکال در این است که این دو مسأله یعنی وزن و زبان از هم جدا نیستند؛با هم میآیند و کلیدشان در خودشان است»(همان، 23، 1376).
من از کتاب«تولدی دیگر»ماههاست که جدا شدهام.با وجود این، فکر میکنم که از آخرین قسمت شعر «تولدی دیگر»میشود، شروع کرد-یک جور شروع فکری-مسأله زبان خودش حل میشود و زبان، وزن میآورد. اصل قضیه فکر است و محتوا»(همان، 30:1376).
وزن را در شعر فرخزاد، «وزن گفتاری»یا«حسی»بنامیم.وزنی که کمتر حالت و لازمترین حالت وزنی را دارد.به بیان، نزدیکتر است؛نه به نثر معمول؛فقط حالت گفتار را کلمات شعری تغییر میدهد(آزاد، 197:1376).
«نیما بحور عروضی را شکست و فروغ آن را اتفاقا در جهت ایدهآل نیما-که به محاوره نزدیک کردن زبان شعری بود-حرکت داد»(آزاد، 311:1376).
همانگونه که دیده میشود، تنها نظر دکتر شمیسا که وزن عروضی در دو بحر مجتث و مضارع را برای این اشعار ارائه میدهد، در مسیر نظرات دیگران قرار ندارد؛به نظر میرسد که دکتر شمیسا، تنها با اتکاء به وزن«سماعی- حسی»این نظریه را ارائه داده است.و اگر مصراعها را در تقطیع عروضی قرار دهیم، خواهیم دید که این نظریه نمیتواند وزن شعر را تأمین نماید.ابتدا مصراعی از شعر«پنجره»را مورد بررسی قرار میدهیم؛سپس به سه مصراع از شعر«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»که مورد نظر دکتر شمیساست، میپردازیم.در شعر«پنجره»مصراعی وجود دارد که از نظر سماعی وزن آن(مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات)میشود؛اما پس از تقطیع عروضی، متوجه میشویم
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 118)
که وزن آنگونه دیگری است:«حس میکنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است»(فرخزاد ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، 59:1377).که تقطیع این مصراع بدینگونه است:
و وزن آن مفعول فاعلات مفتعلن فاعلن مفاعیلن، و میبینیم که بین وزن(سماعی-حسی)و وزن عروضی، تفاوتی وجود دارد.
با این نمونه، سه مصراع از شعر«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»را مورد بررسی قرار میدهیم:
و در کنار جویبارهای تو، ارواح بیدها
ارواح مهربان تبرها را میبویند
من از جهان بیتفاوتی فکرها و
حرفها و صداها میآیم(همان، 23:1377)
که به ترتیب دارای این ارکان عروضی هستند:
مفاعلن/مفاعلن/مفاعل/مستفعلن/فعل
مفاعلن/مفاعلن/مفاعلن/مفاعلن/مفاعل/مفعولن/فع لن
هیچکدام از این وزنها، با وزنهای مورد نظر دکتر شمیسا، همسان نیستند.
آنچه که از نظر شکل و ساختار این نوع وزن قابل توجه است این است که شاعر دو عنصر«آهنگ»شعر و «ساختار»نثر را در هم آمیخته است؛به صورتی که ویژگیهای یک«جمله»نثر، از نظر جایگاه ارکان جمله، به درستی رعایت شده است.برای نمونه:«و مغز من هنوز، لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند.وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهر قلب چراغهای مرا تکه تکه میکردند...»(فرخزاد، 59:1377).اما چون یک جمله که به شکل نثر نوشته شده باشد.گنجایش پذیرش کامل آهنگ و وزن عروضی را ندارد، بدین جهت شاعر، در قسمت اول هر مصرع شعر، وزن را با ارکان عروضی به کار برده و از ادامه این وزن و ارکان در قسمت دوم مصرع، خودداری نموده است.در نتیجه، هنجارگریزی نحوی در آن کمتر صورت گرفته و از این نظر، به خواننده کمک میکند که مفهوم شعر را بهتر و سریعتر دریابد و نیز آهنگ و وزن که هم لازمه یک شعر خوب است و هم لذات موسیقایی لازم را به خواننده میدهد، در آن وارد شده است.نکته دیگر این که این درهمآمیزی به گونهای است که تفکیک این دو، از نظر«سماعی-حسی»قابل تشخیص نیست و این مسأله بر روانی شعر و پذیرش آن به وسیله خواننده تأثیرگذار است.پارههایی که از وزن کامل عروضی برخوردار هستند، به فاصله بین اینگونه مصراعهای تلفیقی(وزن-بیوزن)قرار گرفتهاند و با تفاوتی که با شکل یکنواخت شعر دارند، یک نوع برجستگی ایجاد مینمایند و برای توجه خواننده به مفهوم شعر، مؤثر هستند؛بدینگونه، با دو نوع شکستگی وزن رو به رو هستیم؛یکی در مصراعها و دیگری در کلیت شعر.ایجاد این«مکث»ها ذهن خواننده را از عادتپذیری و یکنواختی شکل شعر دور میسازد و با برجسته شدن کلمات و مصراعهای شعر، درک معنایی شعر بهتر خواهد شد؛ضمن آن که ساختار شعر نیز از یک منطق کلی برخوردار میباشد.
شعر«پنجره»یکی از اشعار این مجموعه است که از نظر وزن و قالب، مورد بررسی قرار میگیرد.فروغ در این قالب، وزن نیمایی را در قست اول هر مصراع رعایت کرده؛اما در قسمت دوم که اغلب به وسیله افعال، ضمایر و حروف ربط ادامه مییابد، آن را از حالت وزن خارج کرده است.این کارکرد، شعر را از حالت وزنی محض خارج نموده و آن را به زبان نثر و بیان محاورهای نزدیک کرده است.ضمن آنکه بعضی از مصراعها دارای وزن کامل هستند.و هارمونی کلی شعر با این مصراعها حفظ میگردد.مصراعهایی که با«واو»عطف آغاز میشود، در جایگیری این هارمونی، سکته ایجاد میکنند و قدمی دیگر به سوی زبان تخاطب برمیدارند؛اگرچه بعضی از پارههای شعر، همانند پارهای از شعر
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 119)
پنجره که برای نمونه آورده شد، در همان وزن میگنجد؛ولی برای این که آهنگ و وزن اصلی(بحر مضارع)رعایت شود، از آوردن«مفتعلن»که مربوط به بحر رجز میباشد، امتناع میشود تا آهنگ کلی شعر حفظ شود.با ارائه این شعر، ویژگیهای وزنی آن مشخصتر میگردد:
یک پنجره برای دیدنمفعول /فاعلات
یک پنجره برای شنیدنمفعول/فاعلات
یک پنجره که مثل حلقه چاهیمفعول/فاعلات
در انتهای خود به قلب زمین میرسدمفعول/فاعلن
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ یک پنجره که دستهای کوچه تنهاییمفعول/فاعلات
از بخشش شبانه عطر ستارههای کریممفعول/فاعلات/مفاعیل/فاعلات
سرشار میکندمفعول/فاعلن
و میشود از آنجامفاعلن/فعولن
خورشید را به غربت گلها ی شمعدانی مهمان کردمفعول/فاعلات/فعولن
یک پنجره برای من کافیستمفعول/فاعلات/فع
من از دیار عروسکها میآیممفاعلن/فعلاتن/فع
از زیر سایههای درختان کاغذیمفعول/فاعلات/مفاعیل/فاعلن
در باغ یک کتاب مصورمفعول/فاعلات/فعولن
از فصل خشک تجربهها ی عقیم دوستی و عشقمفعول/فاعلات/فعل
در کوچههای خاکی معصومیتمفعول/فاعلاتن
از سالهای رشد حروف پریده رنگ الفبامفعول/فاعلات
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 120)
در پشت میزهای مدرسه مسلولمفعول/فاعلات
از لحظهای که بچهها توانستندمفعول/فاعلاتن
بر روی تجته حرف «سنگ»را بنویسندمفعول/فاعلات
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدندمفاعلن/فعلاتن/مفاعلن/فعلاتن
من از میان ریشهها ی گیاهان گوشتخوار میآیممفاعلن/مفاعلن
و مغز من هنوزمفاعلن/فعول
لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او رامفعول/فاعلات
در دفتری به سنجا قیمفعول/فاعلاتن
مصلوب کرده بودندمفعول/فاعلاتن
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالتآویزان بودم مفعول/فاعلاتن
و در تمام شهرمفاعلن/فعول
قلب چراغهای مرا تکه تکه میکردندمفعول/فاعلات/مفاعیل/فاعلن/فع لات
وقتی که چشمها ی کودکانهی عشق مرامفعول/فاعلن
با دستمال تیرهی قانون میبستندمفعول/فاعلاتن
و از شقیقههای مضطرب آرزوی منمفاعلن/فعل
فوارههای خون به بیرون میپاشیدمفعول/فاعلن
وقتی که زندگی من دیگرمفعول/فاعلن
چیزی نبود هیچچیز به جز تیک تاک ساعت دیواریمفعول/فاعلات
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 121)
دریافتیم باید، باید، بایدمفعول/فع
دیوانهوار دوست بدارممفعول/فاعلات/فعولن
یک پنجره برای من کافیستمفعول/فاعلات
یک پنجره به لحظهی آگاهی و نگاه و سکوتمفعول/فاعلاتن
اکنون نهال گردومفعول/فاعلاتن
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگهای جوانشمفعول/فاعلات
معنی کندمفعول/فع
از آینه بپرسمفعول/فع
نام نجات دهندهات رامفعول/فاع
آیا زمین که زیر پای تو میلرزدمفعول/فاعلات
تنهاتر از تو نیستمفعول/فاعلات
پیغمبران رسالت ویرانی رامفعول/فاع
با خود به قرن ما آوردندمفعول/فاع
این انفجارهای پیاپیمفعدل/فاعلات/فعولن
و ابرهای مسموممفاعلن/مفاعیل
آیا طنین آیههای مقدس هستندمفعول/فاعلاتن
ای دوست، ای برادر ای همخونمفعول/فاعلاتن
وقتی به ماه رسیدیمفعول/فاع
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 122)
تاریخ قتلعام گلهارا بنویسمفعول/فاعلات
همیشه خوابهامفاعلن/فعل
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت میشوند ومیمیرند مفعول/فاعلات/فعولن
من شبدر چهار پری را میبویممفعول/فاعلات/فعولن
که روی گور مفاهیم کهنه روییدستمفاعلن/فعلاتن/مفاعلن/فع لات
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شدجوانی من بود؟مفعول/فعلات/فعل
آیا دوباره من از پلههای کنجکاوی خود بالاخواهم رفت مفعول/فاعلن
تا به خدای خوب که در پشتبام خانه قدممیزند، سلام بگویم؟مفعول/فاعلات
حس میکنم که وقت گذشته استمفعول/فاعلات/مفاعیل
حس میکنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ استمفعول/فاعلاتن
حس میکنم که میز فاصله کاذبی است در میان گیسوانمن و دستهای این غریبهی غمگین مفعول/فاعلات
حرفی به من بزنمفعول/فاعلن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تومیبخشید مفعول/فاعلات
جز درک حس زنده بودن از تو چه میخواهد؟مفعول/فاعلاتن
حرفی به من بزنمفعول/فاعلن
من در پناه پنجرهاممفعول/فاعلات/فعل
با آفتاب رابطه دارممفعول/فاعلات/فعولن
(فرخزاد، 59:1377)
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 123)
نمونه این وزن در شعر«دلم برای باغچه میسوزد»
کسی به فکر گلها نیستمفاعلن/فعولن
کسی به فکر ماهیها نیستمفاعلن/فعولن
کسی نمیخواهدمفاعلن/فع لن
باور کند که باغچه دارد میمیردمفعول/فاعلات
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده استمفاعلن/فعلاتن
که ذهن باغچه دارد آرام آراممفاعلن/فعلاتن
از خاطرات سبز تهی میشودمفعول/فاعلات
و حس باغچه انگارمفاعلان/
چیزی مجرد است که در انزوای باغچه پوسیده ستمفعول/فاعلات
نمونه این وزن در شعر«بعد از تو» بعد از تو ما به هم خیانت کردیممفعول/فاعلن
بعد از تو ما تمام یادگاریها رامفعول/فاعلن
با تکههای سرب و با قطرههای منفجر شده خونمفعول/فاعلات
از گیجگاههای گچ گرفته دیوارهای کوچه زدودممفعول/فاعلات
نمونه این وزن در شعر«کسی که مثل هیچ کس نیست» من خواب دیدهام که کسی میآیدمفعول/فاعلن
من خواب یک ستاره قرمز دیدهاممفعول/فاعلن
و پلک چشمم هی میپردمفاعلن/فع
و کفشهایم هی جفت میشود
علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » شماره 42 (صفحه 124)
مفاعلن/فع
و کور شوممفاعل/فع
اگر دروغ بگویممفاعلن/فعلاتن
(فرخزاد، 80:1377)
3.نتیجهگیری
از بررسی قالبهای شعر فروغ فرخزاد، نتیجه گرفته میشود که او در قالبهای عروضی و نیمایی شعر سروده و حرکت او همگام با تفکرش، از شعر عروضی به نوآوری فردی بوده است.در ضمن، او با تبحر وتعمق در قالب نیمایی و ارائه اشعار خود در این قالب، درصدد نوجویی و گسترش آن بوده است.در این کار، بدون الگو گرفتن از قالبهای شعری غرب و نیز قالبهایی که شعرای متجدد فارسی ارائه دادهاند، در پی نوجویی بوده و تلاش نموده است که ضمن رعایت وزن به عنوان عنصر جدانشدنی شعر، آن را به طبیعت نثر نزدیک نماید؛این کارکرد را در هر پاره شعر، به طور جداگانه به کار برده؛ضمن آن که آهنگ کلی شعر را از نظر دور نداشته است.در این قالب(نیمایی نو یا سبک شخصی فروغ)وزن و کلمه در یک تناسب(آهنگی-معنایی)قرار دارند.برای نمونه، در پارهای از شعر پنجره که در متن آمده، کلمه«لحظه»را در مقابل رکن«مفتعلن»که اختصاص به بحر سریع دارد، قرار میدهد تا عبور تند لحظه را با رکن سریع مفتعلن هم آهنگ سازد.این نوآوری متعلق به اوست.
منابع
آزاد، م.(1376).پریشادخت شعر، زندگی و شعر فروغ فرخزاد، تهران:ثالث.
استعلامی، محمد.(2536).بررسی ادبیات امروز ایران، تهران:امیر کبیر، چاپ پنجم.
خانلری، پرویز.(1377).وزن شعر فارسی، تهران:توس، چاپ دوم.
زرینکوب، عبد الحسین.(1372).بیدروغ، شعر بینقاب، تهران:انتشارات علمی، چاپ هفتم.
شمیسا، سیروس.(1372).نگاهی به فروغ فرخزاد، تهران:مروارید.
طاهباز، سیروس.(1376).زندگی و هنر فروغ فرخزاد، تهران:زریاب، چاپ دوم.
عیوقی.(1343).ورقه و گلشاه، به اهتمام ذبیح اله صفا، تهران:انتشارات دانشگاه.
فرخزاد، فروغ.(1369).تولدی دیگر، تهران:مروارید، چاپ شانزدهم.
-.(1350).دیوار، تهران:امیر کبیر، چاپ چهارم.
-.(2537).عصیان، تهران:امیر کبیر، چاپ دهم.
-.(1377).ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، تهران:مروارید، چاپ دوازدهم.
لنگرودی، شمس.(1377).تاریخ تحلیلی شعر نو، تهران:نشر مرکز.
مولوی، جلال الدین محمد.(1377).دیوان شمس، به اهتمام استاد بدیع الزمان فروزانفر، تهران:نشر نغمه.
پایان مقاله
منبع:
مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز » بهار 1384 - شماره 42 (از صفحه 111 تا 124)نویسنده : موسوی، سید کاظم