Quantcast
Channel: forex
Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

طنز از دیدگاه قرآن

$
0
0

طنز از دیدگاه قرآن

طنز در قرآن، حکیمانه و بسیار ظریف بیان شده است:

مسئله‌ی طنز و بیان طنازانه در آیه‌های قرآنی، حکیمانه، حساس و ظریف است که باید با احتیاط با آن برخورد کرد.

در بعضی از آیات قرآن، سخنان نغز و ظریفی به کار رفته که ما می‌توانیم با تفحص و تأمل بیش‌تری روی این آیه‌ها، لایه‌های پنهانی چنین طنزی را پیدا کنیم. مثلاً وقتی آیه «بشارت می‌دهیم به عذاب عظیم» را می‌خوانیم، می‌بینیم که معمولاً «مژده‌دادن» برای خبرهای خوشحال‌‌کننده است؛ در حالی‌که در این‌باره با ظرافت خاصی که مخصوص زبان قرآن است، ویژگی حکیمانه‌ای به معنای این آیه داده شده است.

تأثیر متون و تفاسیر قرآن در ادببات ما، چه نثر و چه نظم، فراوان به چشم می‌خورد. به عنوان نمونه، شاعران و نویسندگان زیادی، از داستان «یوسف» بهره‌ی ساختاری و محتوایی برده‌اند.

به طور کلی متون عرفانی و اسلامی ما چنان قدرتی دارند که ادبیات معاصر، بدون در نظر گرفتن آن‌ها، چه از نظر دید و بینش و چه از نظر قالب، نمی‌تواند بالندگی لازم خود را نشان دهد.

نویسنده‌ای مثل «توماس‌ مان» در کتاب چهار جلدی‌‌اش با عنوان «یوسف و برادران» از قصه‌های قرآن و متون عرفانی ما استفاده کرده است به‌طوری‌که در مصاحبه‌ای گفته که در قصه‌ی «یوسف» شاخه و برگ‌ها، حذف و به موجزترین شکل بیان شده است و خواننده مجبور می‌شود تا خود، این جاهای خالی را پر کند. من با پرکردن این جاهای خالی، در واقع شاخه و برگ‌ها را به درخت چسبانده‌ام.

متون مذهبی و عرفانی در خلاصه‌ترین شکل، بیان شده‌اند و جای خالی زیادی دارند. برای همین است که می‌بینیم نویسندگانی چون «جان اشتاین بک» در «شرق بهشت» یا «جیمز جویس» در شاهکارش «اولیس» از این مفاهیم الهام گرفته‌اند.

بهترین و عمیق‌ترین آثار ادبی معاصر ایران و جهان، ریشه در اساطیر و متون مذهبی و عرفانی دارند.

ارتباط طنز با دین:

شادى و نشاط، چه نسبتى با دین دارد؟ آیا دین شادابى را تقویت مى‏کند یا سبب رکود و خمود آن است؟  با توجه به منابع دینى، یعنى قرآن و سیره پیشوایان معصوم، دین اسلام موافق نشاط و شادى بوده، علاوه برآن که آدمى را از تنبلى رهانده، سرزنده و سر حال مى‏سازد; البته این شادى، افراطى و تفریطى نبوده، بلکه درچارچوب نگاه تعدیلى قابل رهیابى است . توضیحات ذیل مدعا و پاسخ فوق را روشن و مدلل مى‏سازد:

1- هدف زندگى; بر اساس تصویر و تفسیرى که اسلام از انسان ارائه مى‏نماید، هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر ترسیم کرده است، فقط خداست . هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و این عبارت از حرکت، صعود و بازگشت‏به سوى خداوند است . به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و در واقع در پرتو پیروى از انبیاء و ائمه ( علیهم السلام) و عمل به هدایت‏ها و تعالیم آنان است که آدمى مى‏تواند به اصل خویش که همان حاکمیت روح توحید و خدایى شدن است، دست‏یازد .

2- اسلام و نیازهاى اساسى انسان; بهترین آیین‏ها آن است که با طبیعت آدمى و سازمان آفرینش او سازگار بوده، نیازمندى‏هاى طبیعى و فطرى اش را برآورد; در غیر این صورت، نه قابل عمل است و نه مى‏تواند آدمى را خوشبخت و سعادت‏مند سازد . تعالیم اسلام به دلیل توجه به این نیازها و متناسب بودنش با فطرت آدمى است که توانست از محدودیت جزیرة‏العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصى‏نقاط دنیا شکل دهد. به گفته علامه طباطبایى، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته‏هایش محروم مى‏کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه‏هاى مادى معطوف مى‏دارد; نه او را از جهانى که در آن زندگى مى‏کند، جدا مى‏سازد و نه او را بى‏نیاز از دین و شریعت‏به حساب مى‏آورد .

3- شادى و نشاط یک ضرورت و نیاز; از شادى تعاریف گوناگونى، مانند "احساس مثبتى که از حس ارضاى پیروزى به دست "حالتى که در فرآیند نیل به علاقه‏ها در آدمى به وجود مى‏آید" ، ارائه شده است . این پدیده هر چند از زوایاى گوناگونى تعریف و تشریح شده است، ولى به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسى انسان به شمار مى‏آید; چه کسى را مى‏توان یافت که مدعى باشد نیازمند به شادى نیست؟ اصلا اساس جهان هستى و پدیده‏هاى آن به گونه‏اى طراحى شده‏اند که در آدمى شادى ایجاد کنند . بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت‏با ظرافت، آبشارهاى زیبا، گل‏هاى رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و ... ، همه شادى آور و مسرت خیز است . از آن جا که شادى، ناکامى، ناامیدى، ترس و نگرانى را از آدمى دور مى‏سازد، روان‏شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‏اند و این همه حکایت گر این حقیقت است که شادى نیاز اساسى و ضرورى مى‏باشد .

4- عوامل شادى و نشاط; باکندوکاو در نظریات و گفته‏هاى دانشمندان و متون معتبر، مى‏توان موارد ذیل را در زمره عواملى بر شمرد که حالت‏شادى و نشاط را در انسان پدید مى‏آورند:

1. ایمان . 2. رضایت و تحمل . 3. پرهیز از گناه . 4. مبارزه با نگرانى . 5. تبسم و خنده

6. مزاح و شوخى . 7. بوى خوش . 8. خود آرایى . 9. پوشیدن لباس‏هاى روشن . 10. حضور در مجالس شادى . 11. ورزش . 12. امید به زندگى . 13. کار و تلاش . 14. سیر و سفر

 15. تفریح . 16. تلاوت قرآن . 17. تفکر در آفریده‏هاى خداوند . 18. صدقه دادن . 19. نگاه کردن به سبزه‏ها و ... .

     چهار چیز هر آزاده را ز غم بخرد

     تن درست و خوى نیک و نام نیک و خرد

     هر آن که ایزدش این چهار روزى کرد

     سزد که شاد زید شادمان و غم نخورد

5- اسلام و شادى; اسلام با توجه به نیازهاى اساسى انسان، شادى و نشاط را تحسین و تایید کرده است . قرآن که یکى از بهترین و مستحکم‏ترین منابع اسلام به شمار مى‏رود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت‏خدا تلقى فرموده، زندگى همیشه توام با گریه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت‏خداوند داسته است . گواه این مطلب آیه قرآن است که مى‏فرماید: "فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا; باید کم بخندند و زیاد بگریند" . شان نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا - صلى الله علیه و اله - دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهاى قابل براى شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکان که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، سیج‏شوند . عده‏اى با بهانه‏هاى مختلف از شرکت در این لشکر کشى خود دارى کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر - صلى الله علیه و اله - تخلف کرده بودند; خداوند در قرآن مى‏فرماید: "لعنت‏خدا باد بر این کسانى که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد مى‏روند; اما باز هم زندگى دوستى، آن‏ها را وادار کرده، از فرمان خدا و رسول تخلف کنند و بمانند . لعنت‏خدا بر آنها باد و محروم باد این گروه از رحمت‏حق‏" و به دنبال آن، [به عنوان یک نفرین] مى‏گوید: "[این گروه نافرمان] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند" . واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتى است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمى او را دچار عذاب و رنج مى‏سازد . این که خداوند آرزوى کم خندیدن و زیاد گریستن براى نافرمانان مى‏کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکى از عوامل نشاط، امر طبیعى و فطرى است که خداوند مى‏خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند .

توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکى از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادى مهر تایید نهاده است; زیرا باغ‏هاى زیبا، آب‏هاى زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم‏ترین و چشم‏گیرترین پارچه‏ها، برترین دیدنى‏ها و ... که قرآن در وصف بهشت ترسیم مى‏کند، همه جزء عوامل نشاط و شادى به شمار مى‏روند و خداوند متعال براى شادکردن انسان‏ها بهشت را این‏چنین قرار داده است .

قرآن در فراز دیگرى، برخى عوامل شادى و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است; "قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هى للذین آمنوا فى الحیوة الدنیا خالصة یوم القیامه; بگو (در برابر کسانى که بسیارى از مواهب زندگى را تحریم مى‏کردند) اى پیغمبر چه کسى حرام کرده است زینت و آرایش و زیبایى‏هایى را که خداوند از درون طبیعت‏براى بندگانش بیرون کشیده; چه کسى حرام کرده است روزى‏هاى پاک و مواهب پاک را; بگو این مواهب پاک و این زیبایى‏ها براى مردم با ایمان در همین زندگى دنیا و در زندگانى جاوید آخرت قرار داده شده است . با این تفاوت که در این دنیا، زیبایى‏ها به زشتى‏ها آمیخته است; شادى‏ها به غم آلوده و آمیخته است; ولى در دنیاى دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایى‏ها و این مواهب پاک، براى مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد" .

این آیه به خوبى بیان‏گر این حقیقت است که اسلام به بهره‏مند شدن از زیبایى‏ها و مواهب زندگى که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت مى‏دهد و آن را زیبنده دین‏داران و مؤمنان مى‏داند .

معصومان - علیهم السلام - نیز - که مترجمان حقیقى وحى‏اند - بر این امر صحه گذارده‏اند که به پاره‏اى از سخنان گرانسنگ آنان اشاره مى‏کنیم:

1- رسول اکرم صلى الله علیه و اله: "مؤمن شوخ و شاداب است‏" .

2- حضرت على علیه‏السلام: "شادمانى، گشایش خاطر مى‏آورد"; "اوقات شادى، غنیمت است‏" ; "هرکس شادى‏اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود" .

3- امام صادق - علیه‏السلام -: "هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد"  ; "شوخ طبعى بخشى از حسن خلق است‏" .

4- امام رضا - علیه‏السلام -: "کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد; وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تامین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیب‏هایتان واقف مى‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادى ساعت‏هاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقت‏هاى دیگر را تامین کنید" .

در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تایید آن به بسترسازى، زمینه‏سازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است .

پاره‏اى از احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى در خصوص شادى و نشاط، دستور العمل‏هاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند، پیاده‏روى، سوارکارى، غوطه‏ورى در آب، نگاه کردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و ... بیان مى‏دارند .

     چو شادى بکاهد، بکاهد روان

     خرد گردد اندر میان، ناتوان

مرز شادى و نشاط; براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مى‏باشد . محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد; زیرا هر پدیده‏اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود . بنابراین پدیده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مى‏باشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلى‏اش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وى باشد; از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى راپى‏مى‏گیرد، شادى و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزه‏اى در آن دنبال مى‏شود . در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود; بنابراین مى‏توان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست .

مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبک‏سرى، بى‏شرمى و گستاخى بیامیزد، "هزل‏" نامیده مى‏شود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را "هجو" مى‏خوانند و این نیز در اسلام نهى شده است و اگر شوخى درست از حد خارج شود و به بیهودگى یا زیاده‏روى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود; همان طور که امیرمؤمنان على - علیه‏السلام - مى‏فرماید: "هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مى‏شود" .امام صادق - علیه‏السلام - مى‏فرماید: "زیاد شوخى کردن، آبرو را مى‏برد" .

خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکه‏دار نسازد . خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید است که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد . خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهى شده و حرام است . وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از کعبه را بر شمرده‏اند، به خوبى روشن مى‏شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است .

قالب‏هاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شان مقام انسان و آرمان‏هاى والاى او باشد; زیرا گاه محتوایى مفید، در قالبى نامناسب نتیجه اثرگذارى را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، قهقهه از شیطان تلقى و تبسم بهترین خنده دانسته شده است . زمان و مکان نشاط و شادى نیز باید با آن متناسب باشد; زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت‏خواهد بود . مزاح و بذله‏گویى در مراسم سوگوارى و مکان‏هاى مقدس ناپسند است و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم - صلى الله علیه و اله - نقل شده است: "کسى که بر جنازه‏اى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مى‏کند و دعایش اجابت نمى‏شود و کسى که در گورستان بخندد، باز مى‏گردد، در حالى که سختى بزرگى همانند کوه احد، براى اوست‏" .

از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص مى‏گردد که پاره‏اى از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادى و عوامل آن را نکوهش کرده‏اند، ناظر به شادى، نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهاده‏اند و به افراط و تفریط در غلتیده‏اند والا اسلام اصل شادى و عوامل آن را نه تنها ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تایید و توصیه کرده است .

طنز از دیدگاه ائمه:

روزى رسول خدا با گروهى از مردم، درباره بهشت سخن مى گفت. در میانه سخن فرمود: "پیر زنان را هرگز به بهشت، راهى نیست". صداى عمه پیر پیامبر بلند شد که: "اى رسول خدا! چگونه خداوند عادلِ مهربان به چنین ستمى رضا مى دهد؟". پیامبر (ص) لبخندى زد و فرمود: "اندوه به دل راه مده! چرا که خداوند، پیران مؤمن را نخست جوان خواهد ساخت و آن گاه به بهشت، میهمان خواهد کرد". لبخند بر لب حاضران نشست.

 

 

شادی بخشی

اندوه و افسردگى را محصول توقّف و محبوس ماندن روح، قطع داد و ستدهاى فکرى-عاطفى، و فزونى وابستگى ها و مشغله ها شمرده اند. غم، بى زحمت و به رایگان به دست مى آید؛ امّا شادى، رایگان نیست و براى کسب آن باید کوشش کرد.براى شاد کردنِ انسان اندوهگین نیز باید روح او را از حالت رکودْ بیرون آورد؛ جریانهاى فکرى-روحى او را شتاب بخشید؛ و او را تا جاى ممکن، سبکبار کرد. شاید بر همین اساس است که از "شادابى" به عنوان نخستین اثر و فایده "ایمان مذهبى" یاد کرده اند. سِرّ طربناکى دائمى عارفان و اولیاى خدا را در این دانسته اند که آنها هر روز و هر ساعت، در پى ارتقاى علمى و اخلاقى خویش و جامعه خویش اند ؛ امروز و دیروزشان یکى نیست؛ از آنجا که تعلّقات کمترى در دنیا دارند، سبکبارترند و گرفتارى هایشان کمتر است؛ دیگر انسانها را دوست مى دارند، پس به یارى آنها مى شتابند؛ روابط ساده و صمیمانه‌اى با دیگران دارند و... خلاصه: چنان روح فعّال و پرشتابى دارند که غم در آن نمى پاید و چون خاشاکى در دست موج، خواهد گذشت.پس باید پذیرفت که شادى پایدار، آسان به دست نمىآید و شادمانگى، نتیجه یک تلاش واقعى و آگاهانه است. بدین ترتیب، شاد بودن، هنر است و شاد ساختن، هنرى بزرگتر ؛ هنرى که آموختنش وظیفه انسانى و اسلامىِ ماست.

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 339

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>