"مرغ آمین"یکی از برجستهترین اشعار نیما یوشیج و نیز یکی از آثار ماندنی شعر معاصر ایران است.نیما در این شعر به یکی از قلههای رفیع هنر خود دست مییابد.و رفیع بودن مقام این شعر و ماندنی بودنش مگر به خاطر موضوعی که در این شعر از آن سخن میرود از یکسو و ازسویدیگر چگونگی بیان این محتوی که هماهنگی کامل با محتوی دارد.آنچه در این شعر به بحث کشیده میشود.حضور و موقعیت و عمل مردم تحت ستم است و اینجاست ارزش"مرغ آمین"
اما برای درک درست یک اثر هنری میباید که زمان آفرینش آن را در نظر گرفت.شناخت زمانی اثر هنری این را باز مینمایاند که ضرورتهای حاکم بر اثر هنری چه بوده است.اگر این نباشد،و چنین اندیشیده میشود که یک اثر هنری محصول خواست و تفکر هنرمند است؛حاصل فعالیت ذهنی او و منتزع از شرایط اجتماعی است که شاعر در آن میزید.این نظری به غایت انحرافی و ناشی از یک فرهنگ استعماری است.هنر اگر راستین باشد به مثابهء یک پدیدهء اجتماعی و در رابطه با کل جامعه و تنها در این رابطه معنا مییابد.در این رابطه باید در نظر گرفت"مرغ آمین"در دههء 30-1320 سروده شده است(و به روایتی در زمستان 1330)و بنابراین آنچه در این سالها در جامعهء ما میگذشته زمینهساز این اثر میباشد.
پس از یک دوره سلطهء دیکتاتوری دستنشاندهء رضا خان و در هنگامهء مبارزات مردم ما برعلیه این دیکتاتوری و نیز وجود یک عامل خارجی که جنگ جهانی دوم است، حکومت دستنشاندهء امپریالیسم انگلستان در پوشش سلطنت محمد رضا خان بر ایران مسلط میشود.با سقوط دیکتاتوری رضا خان و تدارک چندین سالهء یک حرکت عظیم استقلالطلبانه و آزادیخواهانه در ایران،زمینهء رشد هرچه بیشتر این حرکت ضد- امپریالیستی در ایران فراهم شده و از شهریور 1320 به اینسو در هر گام ارج تازهای
میگیرد.این جنبش ضد امپریالیستی در هر گام آگاهانهتر،دشمن نخستین خود را هدف میگیرد.رویارویی جنبش استقلالطلبانه و آزادیخواهانهء مردم ایران با این دشمن است که در شعار"ملی شدن صنعت نفت"یک تبلور معین مییابد.مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق بهمعنای کوتاه کردن سلطهء انگلستان بر منابع نفت ایران بعلت آنکه هدفی مشخص و در جهت استقلال ایران را دربردارد،به سرعت بعدی سراسری میگیرد.اوج این مبارزات عظیم در سال 1330 رخ داد.با اوجگیری این مبارزات که منجر به فرار دربار شد،امپریالیستها در سرکوب آن کوشیدند. و بالاخره با هماهنگی یکسری عوامل داخلی و خارجی آن حرکت عظیم استقلالطلبانه با کودتای آمریکایی 28 مرداد در آن مرحله به شکست انجامید.
*** قبل از اینکه به"مرغ آمین"بپردازیم ضروریست تا راهی را که نیما یوشیج پیمود از"افسانه"به"مرغ آمین"برسد،بررسی کوتاهی بکنیم.آنجا که ما از نیما یوشیج بعنوان یک بدعتگزار نام میبریم در واقع سنتشکنی او را در"شکل"شعر فارسی درنظر میگیریم.اما این سنتشکنی او چگونه صورت گرفت؟آیا بریدن او از گذشته مستقیما بعلت تاثیر تحولات اقتصادی و سیاسی در جامعه بود یا بیشتر تحت تاثیر عوامل خارجی؟تحولات فرهنگی ممکن است در تاثیر از تحولات اقتصادی و سیاسی فراخوانده شود.در اینصورت ضرورت پیدایی فرهنگ و هنر نو بوجود میآید و بیشک چنین ضرورتی در تحول فرهنگی،شکل متناسب خود را نیز مییابد.اما گاهی هست که یک عامل جنبی یا خارجی میتواند با سنگینی بیشتری عمل کرده؛یعنی که در فرهنگ و هنر تاثیر گذارد.بطورمثال فرهنگ و هنر یک جامعهء دیگر بر هنرمند چنان تاثیر گذارد که لزوم تحولی در فرهنگ و هنر را برای هنرمند طرح کند.اگر چنین عوامل جنبی یا خارجی باعث تحول در فرهنگ و هنر و در اینجا شعر یک جامعه یا هنرمند شود بیشک اثر خود را عمدتا بر"شکل"خواهد گذاشت.تغییر و تحولی که نیما یوشیج بدعت گداشت،بیشتر از این زاویهء دوم میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد.نیما یوشیج با ادبیات فرانسه آشنا بود-یعنی تاثیر مستقیم یک تحول اقتصادی سیاسی در جامعه نیست که باعث بدعتگذاری نیما در شعر میشود(اگرچه نمیتوان حرکتهای اجتماعی از جمله انقلاب مشروطه را درنظر نگرفت.)و ازهمینروست که با"افسانه"ی نیما یوشیج روبروئیم.اثری که تحولی در شکل را مینمایاند.اما محتوی آن ریشه در گذشته دارد.
نیما یوشیج با"افسانه"شروع میکند.و به سال 1301 در آغاز دیکتاتوری رضا خان:
هان!به پیش آی ازین دره تنگ
که بهین خوابگاه شبانهاست،
-که کسی را نه راهی بر آن است،-
آرش » شماره 25 (صفحه 109)
تا در اینجا که هرچیز تنها است بسرائیم دلتنگ باهم"...
نیما یوشیج در تبوتاب مبارزات اجتماعی از خود و تنهاییاش میگوید. اما همچنانکه جامعه پیش میرود تاثیر خود را بر هنرمند میگذارد و او را به خود میخواند.نیما در ادامهء راهش به"ققنوس"میرسد و به سال 1316 در اوج دیکتاتوری رضا خانی،او از ققنوس میخواند.هم اویی که"نادره"اش میخواند.
باد شدید میدمد و سوختهست مرغ خاکشتر تنش را،اندوختهست مرغ پس جوجههاش از دل خاکسترش بدر.
و ققنوس مرغی است که با به آتش کشیدن خود،و به خاکستر نشستنش موجب یک زندگی جدید میشود.در اینجا نیما زندگی جدید و برای آن به خون نشستن را باز میگوید.اما او به دنبال مرغ آتش است.به آتش نشستن ققنوس در واقع هدف او میشود و این به آتش نشستنی است که فقط از عهدهء نادرهها برمیآید.
همچنانکه مبارزات مردم پس از سال 1320 اوج میگیرد.نیما یوشیج در به هم برنشستن با این مبارزات است که"مرغ آمین"میرسد."مرغ آتش"نیما یوشیج به همت مبارزات مردم به"مرغ آمین"تبدیل میشود."مرغ آمین"در سال 1320 سروده شده است و آن تماما انعکاسی است از مبارزات مردم در تفکر نیما.
*** در یک کلام شعر"مرغ آمین"بیان رشد مبارزات مردم،میان رشد آگاهی شان و میان به عمل آوردن و خواستهایشان است.مردمی رو به مبارزه آوردهاند و نیما از این مبارزه میگوید.و از اینجاست که"مرغ آمین"میتواند بردی بسیار وسیع و در زمانهای گوناگون داشته باشد.و نیز میتوان این شعر راحتی در موقعیت کنونی جامعهء خود خواند و بررسی کرد.
شعر"مرغ آمین"بیان یک درگیری،یک کشمکش است.از یکسو مرد مانند: تحت ستم و دردمند و تحت شدیدترین حملات دشمنان و ازسویدیگر دشمن است؛دشمن خلق،آنکه بر مردم ستم میکند.و"مرغ آمین"در این میان صدای مردم است.فریاد دادخواهیشان و مبارزهءشان در میدان رویارویی خود با دشمنان."مرغ آمین"حقیقت تودههاست و حقیقتخواهی آنان:
چون نشان از آتشی در دود خاکستر
میدهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود تکان در سر
وز پی آنکه بگیرد نالههای نالهپردازان ره در گوش
آرش » شماره 25 (صفحه 110)
مردمی که با حرکت از زندگی روزمره خود به لزوم درک موقعیت اجتماعی شان رسیدهاند در"مرغ آمین"در واقع خود را باز مییابند:
مرغ آمین...
رفته تا آن سوی این بیدادخانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری به سوی آب و دانه.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.
و این آغاز حرکت مردم است.و از طرح این سؤال که:
چه گذشته است و چه نگذشته است؟
و مردماند که باید به موقعیت خودآگاه شوند و از آنچه میگذرد: بگویند:
داستان از درد میرانند مردم.
و مرغ است که فریاد خواست مردم میشود:
-"باد رنج ناروای خلق را پایان."
.....
باد پایان رنجهای خلق را با جانشان درکین
در این آگاهی به موقعیت خود است که خلق ستم را بر خود درمییابد.ستمی را که همواره"ناروا"ست.مردم در بالقوهءشان است که در صدای مرغ آمین پایان "رنج ناروای خلق"را میطلبند و تا:
-"رستگاری روی خواهد کرد
و شب تیره،بدل با صبح روشن گشت خواهد."
آن آگاهی و این امید صحنه را به پیکار خلق بدل خواهد کرد.اما آن سوی این مبارزه،آنکه ستم میکند،آنکه زندگی خود را در سرکوب خلق جستجو میکند،او کیست؟درک موقعیت خود به ناگزیر با درک موقعیت دشمن باید همراه شود.شناخت دشمن از اساسیترین ضرورتها برای پیشبرد موفقیتآمیز مبارزه است.در"مرغ آمین"با او نیز مواجهیم:
-"اما آن جهانخواره
(آدمی را دشمن دیرین)جهان را خورد یکسر."
این ستمگر است.آنکه در ستم بر تودهها میزید.و اینجا آن تقابل صورت میگیرد.آن مبارزه که تاریخ جز سرگذشت آن نیست.از یکسو،سوی مردم مبارزه و تکاپو در جهت تابش صبح است و مرگ تیرگی و شب و ازسویدیگر،سوی ضدخلق مبارزه و تکاپو جز سرود مرگ نیست:
آرش » شماره 25 (صفحه 111)
و سرود مرگ آنان را تکاپوهایشان(بیسود)اینک میکشد در گوش."
در این ناگزیری مبارزه،اما مبارزه چگونه میسر است؟مردم با تکیه بر چه ابرازی میتوانند مبارزه را به سوی پیروزی پیش ببرند؟نخستین آن وحدت است:
جوردیده مردمان را.
با صدای هر دم آمین گفتنش و آن آشنا پرورد.
میدهد پیوندشان درهم
وحدت:
-"بادا"یک صدا از دور میگوید
و صدایی از ره نزدیک،
اندر انبوه صداهای...
این"وحدت"در آگاهی و مبارزه شکل میگیرد.در آگاهی به جهانخواران و سازماندهی مبارزه.و این آگاهی است که باید عامل تسلیح ذهنی تودهها شود. پس در این وحدت و با این وحدت است که مبارزه پیش برده میشود.اما پیروزی در این مبارزه میسر نمیشود مگر خلق در مبارزهء رویاروی با جهانخواران موانعی را که در سر راه دارد.از پیش پای بردارد.خلق باید تمامی آن مشکلاتی که مبارزهء او را با جهانخواران سد میکند و به آن ضربه میزند،از پیش پای بردارد.پیروزی در مبارزه با جهانخواران جز درهمآهنگی با یک مبارزهء داخلی میسر نیست.و ازاینجاست که خلق فریاد میزند:
و هر آن اندیشه،در ما مردگی آموز،ویران!
اندیشهای واپسگرایانه،اندیشههایی که انفعال و سستی در مبارزه را تبلیغ میکند،باید ویران شود.خلق جدا از مبارزه و با این اندیشهها و بیرون ریختن آنها و گرفتن اندیشههای انقلابی و پویا نمیتواند راه مبارزه را برود.خلق باید بخواهد:
و خراب آید در آوار غریو لعنت بیدار محرومان
هر خیال کج که خلق خسته را با آن نخواها نیست.
راه مبارزه در نفی تمام مشکلات و موانع درونی که تنها در جهت تخریب در آن مبارزهء اصلی عمل میکنند،هموار میشود.اینبار مردم در وحدت و مبارزهای که پیش دارند،در عین آگاهی به دشمن خواستههای مشخص خود را مطرح میکنند.هدف مبارزهءشان را تعیین میکنند و این اهدافی است که در"مرغ آمین"بصورتی کلی و عام گفته میشود:
-"با کجی آوردههای آن بداندیشان
که نه جز خواب جهانگیری از آن میزاد
آرش » شماره 25 (صفحه 112)
این به کیفر باد!"
-"با کجی آوردههاشان شوم
که از آن با مرگهاشان زندگی آغاز میگردید
و از آنها خاموش میآمد چراغ خلق.
در این مبارزه بخاطر هدفهای مشخص و روشن و با تکیه بر وحدت و نفی هر اندیشهء خیانتآمیز راه پیروزی باز میشود.اینجاست که بالقوهء خلق به بالفعل تبدیل میگردد:
مرغ آمینگوی
دور میگردد.
چراکه دیگر آرزوهاشان،فریاد حقیقتخواهیشان در عمل شکفته شده است. دیگر مرغ و مردم یعنی آوا و عمل یگانه میشوند.و اینجاست که:
میشکافد جرم دیوار سحرگاهان
و پیروزی میآید:
میگریزد شب
صبح میآید.
*** و چنین است که"مرغ آمین"همچنان پیام و رستگاری خواهی مردم ماست. اگرچه"مرغ آمین"نمایی کلی و عام را تصویر میکند،اما باید پیام این شعر را در هر زمان بسته به شرایط مشخص آن زمان بر روی مسائل مشخص تطبیق داد.ستم چیست؟ بر کی است؟از جانب کیست؟اندیشهء مردگی آموز از سوی چه نیروهایی تبلیغ می- شود؟وحدت کجاست و چگونه و با که؟
و...روشن است که هردوره پاسخ خود را دارد.امروزه نیز که ما در رویارویی با جهانخواران(ابرقدرتها)هستیم،این شعر میتواند انعکاس وضعیت عمومی ما باشد.امروزه،مردم ما در مقابل آزمونی سخت قرار گرفتهاند.در جریان مبارزاتشان و پیروزشان موانعی بزرگ قرار گرفته که باید از میان برداشته شود. و تا در وحدت و هشیاری و آگاهی این موانع از بین نرود،راه مبارزه با دشمن اصلی به سوی پیروزی باز نخواهد شد.امروزه فریب محض است که میگوید باید تمام توجه را به جنگ داد اما به این توجه نکرد که چه موانعی در سر راه پیروزی در جنگ است. مبارزهء ما به پیروزی نخواهد رسید مگر اینکه تمام موانع از سر راه پیروزی برداشته شود.باید مبارزه با دشمنان خارجی و عوامل داخلی آنها با مبارزهء داخلی در مقابل هر عمل و اندیشهء فریبکارانه و خیانتآمیز از سوی هر نیروی داخلی همراه شود.و چون مبارزه با این موانع داخلی با مبارزهء میان ما و جهانخواران همراه شود،آواز سر
آرش » شماره 25 (صفحه 113)
خواهیم داد:
-"به سامان بازآمد خلق بیسامان
و بیابان شب هولی
که خیال روشنی میبرد با غارت
و ره مقصود در آن بود گم،آمد سوی پایان
و درون تیرگیها،تنگنای خانههای ما در آن ویلان،
این زمان با چشمههای روشنایی در گشوده است.
و گریزانند گمراهان،کجاندازان...
کوان تسو-شاعر چینی
اگر طرحهای تو برای یکسال است،به افشاندن دانه بپرداز
اگر طرحهای برای ده سال است،یک درخت بکار
اگر طرحهای تو برای صد سال است،ملت را تربیت کن
با افشاندن دانه برای یک دفعه،یک دفعه حاصل برمیداری
با کاشتن یک درخت،دهبار محصول به دست میآوری
با تربیت مردم صدبار محصول جمع خواهی کرد.
پایان مقاله
مجله آرش » مرداد 1360 - شماره 25 (از صفحه 107 تا 113)
نویسنده : قاضی مرادی، حسن